شخصی

دکتر چاووشی ۱ - روش تهییج خانمها

پاراگراف زیر از پیج دکتر بهزاد چاووشی در اینستاگرام کپی شده است:

 

چه فاکتورهایی در برانگیختگی یا ولع جن‌سی خانوم ها موثره؟

دیشب مقاله جالبی میخوندم از پروفسور سینتیا گراهام Cynthia Graham استاد دانشگاه ساوتهمپتون انگلیس تو ژورنال بسیار معتبر Archives of Se-xual Behavior که به یه پرسش مهم در رابطه با مسائل جن‌سی زنان پاسخ میده. اینکه چه فاکتورهایی در برانگیختگی یا ولع جن‌سی خانومها موثرن؟ اول) احساسی که یک زن نسبت به بدنش داره تو این ماجرا ظاهرا خیلی مهمه. در واقع بسته به اینکه این احساس خوب باشه یا بد، برانگیختگی جن‌سی هم باهاش زیاد و کم میشه! دو) براساس این‌تحقیق، تمجید و قدردانی از طرف شریک عاطفی میتونه برانگیختگی جن‌سی خانومها رو ارتقا بده. در این‌تحقیق، خانومهایی که از طرف پارتنرشون بیشتر مورد تحسین واقع شدن، تمایل بیشتری به رابطه جن‌سی هم داشتن. سه) سبک و سیاقی که زن و مرد بهم نزدیک میشن تو این‌تجربه مهمه! مثلا هرچی فضای گفتگو و معاشرت و تماس فیزیکی بین شرکا بیشتر باشه، برانگیختگی خانومها هم بیشتر میشه. اما از اون طرف معذب بودن‌و خجالتی بودن آقا میتونه باعث کاهش محسوس برانگیختگی جن‌سی در خانم بشه. چهار) نکته خیلی جالب این بود که دیدن وقتی مردی به صورت کلامی تقاضای رابطه جن‌سی در زمان و مکان مشخصی ارائه میده، تمایل زن به رابطه جن‌سی بطور محسوسی کم میشه. یعنی وقتی سک‌س میشه یه تکلیف که خانم باید حتما براش آماده باشه، اونوقته که برانگیختگی و اشتیاق جن‌سی درش کم میشه. پنج) مسئله جالب بعدی این بود که کاهش ولع جن‌سی در خانومها (دلیلش) انجام ندادن متقابل امور جن‌سیه، مثلا مرد دوست داره فلان کار‌براش انجام بشه ولی خودش حاضر نیست همون کار رو برای شریکش انجام بده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

پستهای دکتر بهزاد چاوشی در اینستاگرام

قبلا از پیج دکتر بهزاد چاوشی تو اینستاگرام گفته بودم و احتمالا هم اکثریت بشناسن ایشونو. پستها و مطالبش از نظر من فوق العاده ن. من اینستاگرام فعال ندارم و هر سری گوشی قدیمیمو روشن کنم سر میزنم اینستا(حدودا ۲ یا ۳ ماه یک بار). برای همین فرندلی نبودن محیط اینستاگرام برای خودم، مدتها بود تصمیم داشتم تمام پستهای دکتر چاووشی رو برای خودم منتقل کنم اینجا. تا بارها و بارها بخونمشون. چون معمولا وبلاگ خودمو زیاد مرور میکنم. 

مدتها این برنامه عقب افتاده ولی الان لامصب یه پستی گذاشته قشنگ زده تو هدف. مصمم شدم از همین الان شروع کنم منتقل کردن پستهاشونو به وبلاگم.

آدرس پیجشون در اینستا:

dr.behzad.chavooshi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

برنامه های۱۴۰۱

این پست و پست قبل شخصیه و صحبت خاصی با مخاطب عزیز نداره.

پست قبل گزارشی بود از سال ۱۴۰۰. اما برنامه هام برای ۱۴۰۱:

خریدها:
۱- خرید یک لپتاپ یا کیس کامپیوتر (قیمت حدود ۳۰) : سختترین خرید امسالم خواهد بود و البته که بشدت بهش نیاز دارم. همونجور که گفتم مشکل آپدیت نبودن سخت افزار داشتم و لپتاپ خودم برا سال ۱۳۸۸ هست. برای محیط کار بشدت به اجرای نرم افزار navis نیاز دارم و امسال نخرم سیستم ۳۰ تومنی رو دیگه کلی از همکارا جا می مونم. 

۲- مو زن بینی (قیمت حدود ۴۰۰): زندگی زیر ماسک در شرف پایانه و البته که منِ ساده در زمینه تیپ و ظاهر خیلی عقبم. مو زن بینی واجبترین چیزیه که حس میکنم در زندگی اجتماعی برا به هم نزدن حال هم سفره هام در محل کار بهش نیاز دارم. البته در مورد موی بینی کلا یکم دو به شک هستم. جون شنیدم اثر دفاعی بالایی داره در قبال گرد و غبار و ... و منی که کلا مخالف تاتو و کارهای برگشت ناپذیر روی بدن آدما هستم یکم دو به شکم بین ظاهر مرتب و ضرر احتمالی به سیستم تنفسی در اثر زیاد کوتاه کردن موی بینی. کاش یه جای آرایش بود میدادی حرفه ای برات کوتاه کنه جای اینکه خودت گند بزنی🥲

۳- 

اقداماتی که میخوام یا باید انجام بدم:
۱- حذف خانوم‌اولی و نگار از زندگیم. هر کدوشون فکر میکنن که با الهه فرق دارن. ولی خوب در واقع اکثر دخترا توی زمینه مالی مثل همن. ابایی ندارن از اینکه مردی که پارتنر یا همسرشون نیست ساپورتشون کنه از نظر مالی. برای جلب اعتماد خانم اولی بهش گفتم بیا برای زندگی آینده پول جمع کنیم. حقوقمو بدم دست تو باشه و ماهی ۲ هم برای خودت و خرجات. هر وقت ۱۰ تومن شد بده من بذارم تو حساب بابام بدهیم به بابام صاف بشه و بعد جمع کنیم برا اجاره خونه و لوازم خونه و ان شا الله ازدواج. پول جمع کردنه رو قبول کرد. ماهی ۲ هم بر میداشت و عیدیها و کادوهای قابل توجهی هم بهش دادم. کادوهای ۱ تومنی ولن و روز زن و عیدی ۵ میلیون تومنی نوروز. ولی خوب ده تومن میشد پولم بهم نمیداد که هیچ، تازه هر دفعه یکی از دوستاش پیدا میشد ازش ۲۰ تومن قرض بگیره. قرضایی که در گذشته هم ازش از پول من گرفتن و پسش ندادن. خوب همونجور که دوستای خودش پول لازم بودن منم پول دادنم به اطرافیان برا نیازشون بوده نه سو استفاده ی خودم از کسی. همیشه تو گوشم میخوند من و تو که پول نداریم دلیلی نداره به کسی کمک آنچنانی بکنیم. ولی خوب گویا دوستای خودش از این اصل مستثنا بودن و بی عدالتی بشدت من رو آزار میده. میلی هم به از سر گیری رابطه عاطفی یا حتی صحبت در مورد ازدواج نداشت. و کاملا عقلی عقیده دارم الان وقت نقطه گذاشتن انتهای این رابطه ی یک طرفه ست. در مورد خانم اولی چیزی که بشدت اذیتم میکنه اینه که اگر چه از نظرم بهترین دختر برای زندگی مشترکه. از نظر درک و شعور و اینکه وقتی به عنوان همسر کنارته سرتو تو جمع فامیل بالا میگیری‌. از این نظر که مستقل و خود ساخته س و دو هفته که توی شهاب جنوبی میتونه گلیم زندگی رو یه تنه از آب بیرون بکشه و سر کارت بهت استرس منتقل نکنه. ولی خوب کلا ۴ بار دیدیم همو. حضور نداشتنش نسبت به بقیه آدما خیلی آزار دهنده س. منی که تمام روابطم جز با الهه لانگ دیستنس بوده بعد ده ها رابطه لانگ دیستنس میگم که این نوع رابطه اشتباهه بشدت. لذت حضور و لذت کارای دونفره یک چیز دیگه ست. آواز خوندنا و فیلم دیدنای دو نفره. گردشهای دو نفره. لذتهایی که هیچ کدوم از پشت گوشی قابل لمس نیستن. ولی روال کار خانم اولی اینه که کلا میل داره از راه دور و بدون حضور روابطشو کنترل کنه. تو تمام این ۹ سالی که شناختمش همین روند رو داشته.
در مورد نگار بی نهایت دوستش دارم. و از همون اول میخش محکم بود که نه اهل ازدواجه نه رابطه فیزیکی. البته احتمالا با من. ولی خوب تو همین رابطه اجتماعی خیلی خرجش بالاس ماشالا. ۱۵ تومن گوشی و ۵۰ تومن پول پیش اجاره خونش با دوستا و ... که همش این مدت گردن من بوده و بازم عمیقا عقیده دارم این رابطه باید در سال جدید کامل قطع بشه. رابطه ای که قرار نیست به جایی برسه و فقط تنها حسنش گردشای دو نفره بوده برا وقتایی که من از جنوب میومدم تهران و تنها دلخوشیم دیدن نگار و دیدن خواهرم شهرزاد بوده. خیلی برام سخت خواهد بود این فقدان فرد حضوری و واقعی در کنارم روزایی که تهرانم. ولی ضررش به سودش نمیرزه. 

۲- میخوام ریش بذارم. منی که چهلم مامان، ۶ سال پیش تار موی سفید توی ریشم نداشتم، الان بالای ۶۰ درصد موهای ریشم سفیدن. علی رغم اینکه از رئیسمون تا همکارا و خاله م بهم گفتن چرا سال تحویل ریشتو نزدی، دوست دارم امسال این سفیدی جلو چشمم باشه. نمیدونم چرا ولی این لجبازی رو هم دوست دارم...

۳- تجربه اولین رابطه فیزیکی: که احتمالا به بعد خرداد و بعد از تولد ۳۴ سالگیم موکول بشه. ولی دوست دارم امسال برای اولین بار رابطه ی فیزیکی رو تجربه کنم. حالا چه در قالب ازدواج دائم چه در قالب صیغه. با استخونم دارم حس میکنم که این س‌کس نداشتنه پررنگترین نقش رو در اعتماد به نفس بشدت پایینم داره. اعتماد به نفس پایینی که داد همکارای نزدیکم در محیط کار رو در آورده و باعث سو استفاده ی آدمای بد نیت هم شده تو پایین زدن من و بالا رفتن. داستان این قضیه مفصله شاید بعدا گفتم. ولی خوب توی سوییتمون ۳ همکار متاهل داریم و مخصوصا به آب و آسیاب زدن یکیشون برا به نیش گرفتن زن و بچه تو این دنیای بیرحم، خیلی برام قابل توجه بوده. انگیزه ای که بشدت جای خالیشو توی زندگی خودم حس میکنم. اینکه یکی باشه که آغوشش برام انگیزه باشه که تو محیط بیرون بجنگم و پیه سختیها رو به تنم بمالم.

۴- ورزش: خیلی بد شکل شدم تو عکسا. شبیه شیر دریایی شدم خپل و پر از چربی. No Offense به افراد تپل محترم، ولی من بشدت از این هیکل خودم بدم میاد چون ارثی نیست و ناشی از کم تحرکی و بد غذایی و افسردگی و  اراده پایین خودمه. یه پسر ژاپنی بود با روزی  ۳ دقیقه ورزش اروبیک ۶ ماهه چربی آب کرده بود. میخوام حداقل برنامه ی اونو اجرا کنم 😐 تو همین فروردین باید شروعش کنم. دور شکم فعلی: 

۵- نماز: خوب من فقط و فقط به دلیل اینکه شبها قبل خواب "خ‌ ا" میکنم و عادت کردم اینجوری خوابم ببره، و تقریبا اکثر ساعات روز رو منع شرعی دارم برای نماز خوندن، چند سالی هست نماز از سرم افتاده. وگرنه کامل اعتقاد دارم به اینکه حالم فقط با ترک اون عادت و از سر گرفتن نماز خوب میشه. یه تصمیمی گرفتم یکم شل و وله تصمیمم. ولی میخوام حداقل امسال هر جمعه، نماز قرضیهای کل هفته رو بخونم که هر هفته و ایشالا سال رو بدون نماز قرضی به پایان ببرم. جنوب هر روز ۱۲ ساعت سر کاریم و فعلا جمعه ها ظهر به بعد یکم تایم داریم و برای همین انتخاب جمعه انتخاب مناسب و قابل اجرایی شدنه. پیش رو بودن ماه رمضون هم بی تاثیر نیست در این تصمیم. امیدوارم برخلاف سالای قبل بعد ماه رمضون باز شل نشم -_-

حرفهای حال خوب کن امسال:

۱- یکی از همکارام بهم گفت شهاب تو خاصی. اخلاقت عجیبه. اصلا نمیفهمم چجور یکی هست که هر صدتا همکار که این همه با هم مشکل دارن، همه دوستت دارن. خوب درستم میگه مهدی. واقعا شخصیت محبوب و قابل احترامی هستم سر کار و واقعا هم اصلا نمیفهمم از کجا این همه احترام نشئت میگیره. فقط مطمئنم چندتا دوست خوب دارم که همه جا تعریف منو کردن. از این دوستا نصیب همتون ❤️

۲- یک مکالمه با الهه هم ۲ ماه پیش بشدت حالمو خوب کرد. مخصوصا خبر کار و حقوقش و اینکه دیگه به پسرایی مثل من نیاز نداره برای زندگی مستقلش. این پیاماش انگار خستگی زحمتای ۶ ساله م برا این دختر رو یه جا از تنم بیرون کرد:

"سلام عزیزم خوبی؟
من‌واتسمو پاکیدم گفتم اینجا پیام بدم
اگه بلاک نباشم بگم حالم خیلی بهتره خداروشکر کارخوبی پیداکردم همه چی اوکیه😍انشالا همینجورم بمونه
خاستم بابت تمام زحماتی ک برام کشیدی ازت تشکر کنم
توبدترین شرایط عمرم همیشه هوامو داشتی
من خیلی خوش شانس بودم ک تورو توزندگیم داشتم🙏🏻🙏🏻🙏🏻♥️♥️♥️

مرسی ک هیچوقت تنهام نزاشتی
میدونم خیلی برات کم بودم ولی تو خیلی مردی
خدا ب اندازه قلب مهربونت هرچی ک میخای بهت بده♥️♥️"

و اینجا قلبا حس کردم دختر شاغل و مستقل چقدر جذابه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

گزارش اقدامات پارسال

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه :) سال نو مبارک :)
این پست و پست بعد کاملا شخصیه و حرف خاصی با مخاطب عزیز نداره

ذهنم این یک سال تو نوشتن قدرتشو حسابی از دست داده و دیگه توان نوشتن متن طولانی رو ندارم. طولانی می نویسم ولی برعکس گذشته پرت و پلا میشه و از وسطای نوشتن تمرکزم رو روی اول نوشته از دست میدم. دلایل زیادی داره که میگم به مرور.

بگذریم.

پارسال همین روزا به توصیه دوستم مینا پست برنامه های سال ۱۴۰۰ رو نوشته بودم.
https://setaareyemosaafer.blog.ir/post/New_Year_Plan_1400
برنامه هایی که ۴ تای اولش اجرا شد و البته که تبدیل شدن به شیرین ترین خاطراتم از سال ۱۴۰۰.

۱- قرار بود گوشی جدید بخرم. که اردیبهشت یه گوشی ۳ میلیونی خریدم و بشدت ازش راضیم و کلی برام کار کرد این یک سال. هم از نظر سرگرمی و مجازی و هم از نظر کارای شرکت و عکسا و دسته بندی مطالب شرکت. بله با همین گوشی ارزون. و از همین تریبون لعنت میفرستم به توی نوعی که نداری و کارت با گوشی ۳ تومنی هم راه میفته و گوشی زیر ۱۰ تومن رو گوشی بد خطاب میکنی (مثال زیاده تعریف میکنم بعدا).

۲- ضبط برای ماشین: همون اردیبهشت یه ضبط ۷۰۰ تومنی خریدم و چه خاطره شیرینی شد برام. وقتی از گرمای ذوب کننده ی جنوب برمیگشتم تهران هفته های استراحتم فقط و فقط تهران گردی تنهایی و بیرون آوردن دست از شیشه ماشین تو مسیر باد خنک و گوش دادن میکس صدتایی تناوبی از ترانه های ابی و سیاوش و شادمهر و معین و داریوش بود که حالمو خوب میکرد و دوباره شارژ میشدم برا برگشت به جهنم لعنتی بوشهر.

۳- حوله لباسی: حوله قبلی هم لباسی بود ولی ده سالی بود داشتمش :/ این حوله جدیده انقدررررر نرم و لطیفه هر دفعه بعد حموم میرم توش حس میکنم دی کاپریو هستم رفتم تو پوست اسب :))) حالا میفهمم جرا میگن حوله حموم تاریخ انقضا داره :/

۴- عینک آفتابی: برا اولین بار به عمرم خریدم و چقدرررر تو آفتاب جنوب به دردم خورد ^_^ یکی از دوست داشتنیترین لوازمی شد که به عمرم خریدم.

۵- چمدون مسافرتی: خوب این مورد رو امسال نخریدم. و با توجه به اینکه هواپیماهای ایران اتوبوس پرنده هستن و تو هر اورهال بدون اصول یه ردیف به مسافرا اضافه کردن و قسمت بار اصلا جا نداره، خرید چمدون تقریبا منتفی شده برام. همین ساک دستی کم حجمی که دارم به نظرم بهتره برای رعایت حق مسافرای دیگه. چون شکلش rigid و صلب نیست و با شکل باقی چمدون مسافرا میتونه تغییر شکل بده و وسایل همه جا بشه کنارش. برعکس یه عده واقعا بیشعور که یه چمدونشون کل فضا رو میگیره. و مسافرای عسلویه اکثرا چون باید مستقیم از فرودگاه سریع برن سر کار، مایل نیستن چمدوناشونو بدن قسمت بار. 

۶- ریشتراش حرفه ای: این موردم متاسفانه محقق نشد. چون برای رفت و آمد به جنوب میخواستم بارم حداقل باشه، از هر وسیله ی فوری یکی خریدم برای جنوب. من جمله ناخنگیر و مسواک و ریشتراش موزر و ...
همون ریش تراش موزر ۵۰۰ تومن شد😐😑 دیگه فعلا ریشتراش حرفه ای بازم از برنامه خریدم خارج شد.

۴ تا کار هم قرار بود تو سال ۱۴۰۰ انجام بدم:
۱- کاشت تبریزی بالای مزار مامان. تابستون از سازمان فضای سبز بهشت زهرا پرس و جو کردم گفتن تبریزی آب زیادی میخواد برای خاک اینجا مناسب نیست. ضمن اینکه یک درختی روی باغچه کناری مزار مامان سایه ی قشنگی ظهرهای زمستون و بهار میندازه رو مزار مامان. دیگه خیلی شاید به تبریزی نیاز نباشه. دو به شک شدم و کلا این قضیه از برنامه م خارج شد.

۲- قرار بود مکالمه زبان انگلیسی شروع کنم که فعلا اولویتم نبود و البته تنبل شدم.

۳- تو حیطه پیشرفت علمی و یادگیری نرم افزار در محیط کار هم تنبلی کردم. البته کمبود سخت افزاری هم بشدت دارم.

۴- ورزش و لاغری: تو این مورد خیلی کوتاهی کردم. البته در سال جدید خیلی جدی پیگیر این مورد خواهم بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

تاریخ ها

متن زیر از تلگرام:

 

 

غسان کنفانی خیلی پدرانه نصحیت میکنه :
به کسی که برایت نمینویسد،
مزاحم روزهایت نمی‌شود، درباره ات نمیخواند، مهم ترین تاریخ های تورا حفظ نمیکند
و زندگی ات را پر از کارهای شگفت انگیز نمیکند 
وابسته نشو!


@tehronia

 

هرچند دخترای خیلی زیادی اومدن تو زندگیم‌و روزمرگیهام و رفتن... و گاهی از کار خودم گیج میشم.

ولی خوب بین همه ی این اومدنا. فقط سه تا تاریخ برام مهم بوده و یادم مونده.

۱۹ مرداد (عید فطر) ۹۲

۱۹ خرداد ۹۵

۲۸ آبان ۹۸

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ

تولدت مبارک مَلو :)

تولدت مبارک پری جان :)

مثل پارسال پیام نمیدم تا مزاحم زندگی و افکار این روزهات نباشم. حال خوبتو از ته دل میخوام. بهترین آرزوها بدرقۀ سال جدید زندگیت ^_^

بیشتر از اونچه که باید از آخرین صحبتها و خنده های دو نفرمون گذشته و شاید خاطرات مشترکمون بعد دو سال رو به کمرنگ شدن باشه. ولی هنوزم هر وقت زیر لب آواز زمزمه میکنم یادت میفتم. اسنپ فود رو که نگو :))

دو تا خاطره ای که فقط با تو شیرینیش به دلم نشست.

این روزا که نزدیک تولدته همین آهنگ مهرداد رو زیر لب میخونم:

پر زد آفتاب تو هوا خانومی قباش آبی شده
چیکه کرده شمعدونی لپاش چه سرخابی شده
خانومی شاخه نباته خانومی یه بقچه قند
خانومی خدا باهاته ایشالا بختت بلند
  (پری ناز کوچولو ....)

 

شاد باشی پرستوی کوچیکم :)

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ

آشپز آشخور (18) - کشک بادمجان

مراحل:

1- 5 بادمجان (یک کیلو): پوست کندن و از درازا به 8 قسمت باریک بریدن (a) - چیدن کف سینی (تفلون قرمزه)، پاشیدن پودر سیر و کمی فلفل سیاه و 2 قاشق روغن زیتون - قرار دادن در فر با درجه 200 الی 230

 

2- آماده کردن پیاز داغ (در یک قابلمه یا ماهیتابه دلخواه) + افزودن زردچوبه و فلفل سیاه و تفت دادن + بعد از یک ربع افزودن 3 قاشق نعنا خشک + خاموش کردن شعله 1 دقیقه بعد تفت دادن نعنا

 

3- بادمجانهای داخل فر کمی که قهوه ای شد و آب از دست داد (نیاز نیست کامل کبابی شوند)، داخل قابلمه ی مخصوص پخت (قابلمه متوسطمون) اضافه میکنم و با گوشت کوب چوبی کمی میکوبم (b). می گذارم روی شعله کم + افزودن ته استکان روغن + ادامۀ فرآیند کوبیدن بادمجانها روی شعله با گوشتکوب چوبی

 

4- (2 قاشق نعنا داغ برای تزئین جدا نگه داشته بشود + افزودن باقی پیاز و نعنا داغ به بادمجانها (گرداندن دو قاشق بادمجان کف نعنا داغ برای جذب کامل)

 

5- 6 حبه سیر ساطوری شده روی بادمجانها اضافه شود. (3 +  عدد گردوی پودر و ساطوری شده اختیاری (c))

 

6- کشک: دویست گرم از کشک (کشک 500 گرمی کیسه ای دهکده) در ظرف جدا ریخته شود برای تزئین و مصارف دیگر + 300 گرم باقی کشک ته کیسه آب گرفته شود و به بادمجان له شده اضافه شود.

 

7- به میزان کافی آب اضافه شود و نیم ساعت الی 1 ساعت روی شعله کشک قل بخورد. هم زدن از کف قابلمه فراموش نشود (زود ته میگیرد)

 

نکات:

a - حس میکنم بادمجون از درازا خاصیت کشسانی داره! :)) برای همین نگینی خورد نکردم. خورد کنیم زودتر آبش کشیده میشه تو فر. ولی خوب برا حفظ خاصیت کشسانی حلیم، ترجیح دادم درازی قطعات بادمجون حفظ بشه. کشیده شدن آب بادمجون کمک میکنه با روغن کمتری سرخ بشه.

b - گوشتکوب فلزی روی شعله داغ میشه دست رو میسوزونه

c - گردو رو خیلی جاها ننوشته. کلا گردو وقتی خوبه که زمان بهش بدیم روغن بندازه تو حلیم. قرار باشه زمان ندیم، گردو نزنیم بهتره به نظرم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

یک دعای قابل تأمل

امروز یک دعای قشنگی استوری واتسپ یکی از کانتکتای در ظاهر آتئیستم بود:

 

 

 

وَ لاَ تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً

و مرا در طلب چیزى که بر من روزى مقدر نفرموده ‏اى خسته ام مکن

 

 

خود دعا خیلی به دلم نشست. ولی هرچی میخونمش، دلم نمیاد این دعا رو از خدا بخوام. یه جورایی انگار این دعا خطاب به خودمونه. خطاب به بنده های خدا و هشدار به اینکه مروت و وجدان داشته باشید، بنده های دیگۀ خدا رو سر ندوونید.

هر کسی با خوندن این دعا خیلی حسرتاش سر باز میکنه. برای خودم قطعا اول از همه حسرت ازدواج داغش دلمو سوزوند. و به طور برجسته مخصوصا نگار و الهه که بیشتر از هر کسی این 5 سال من رو سر دووندن. تشنه بردن لب چشمه و تشنه برگردوندن.... سر دووندن کسی در جهت منافع خودت... گناه بزرگیه. نمیدونی چه ناامیدی و یاسی تو دل طرف کاشته میشه.

بد نیست این دعا رو سر در اداره جات ایرانم بزنن که ید طولایی در سردووندن ارباب رجوع دارن.

یا سر در اتاقای اورژانس پزشکی که خودِ بی وجدانشون یک جوکی دارن تحت عنوان "سیرکوله" کردن مریض. یعنی همون سر دووندن مریض برای خلوت کردن سر خودشون.

یا سر در کلانتریهایی که خودم خدمت کردم و سربازا میگفتن تا طرف ده تومن (ده تومن سال 90!) کف دست توی سرباز نذاشته کارشو راه ننداز و دست به سرش کن.

کلا کاش میشد این دعا رو روی کلفت ترین مقوا نوشت و لوله کرد و فرو کرد.... توی حلقوم هر کسی که نمیخواد کار راه بندازه و ادای کار راه بندازا رو در میاره. تو حلق همه بی وجدانا... همه بی خداها...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
شهاب غ

آشپز آشخور (17) - کتلت

مراحل تهیه خمیر:

1- در آوردن گوشت چرخ کرده از فریزر و قراردادن یک عدد پیاز بزرگ پوست کنده در فریزر (برای نسوختن چشم هنگام رنده کردن)

2- بخارپز کردن دو عدد سیب زمینی متوسط (سنگ مرمر کف قابلمه بزرگ، قرار دادن ماهیتابه کوچک روی آن و پر کردن آب در قابلمه تا زیر ماهیتابه، قراردادن سیب زمینیهای پوست کنده و نصف شده در ماهیتابه، گذاشتن درب قابلمه و گذاشتن روی شعله).

3- رنده کردن پیازی که نیم ساعت در فریزر بوده در سبد آبکش سبزه (سوراخ ریز) برای گرفته شدن آب پیاز.

4- ریختن سیب زمینیهای پخته در یک ماهیتابۀ بزرگ، اضافه کردن 250 گرم گوشت چرخ کرده (مخلوط گوسفند و گوساله)+2 قاشق زردچوبه+پیاز رنده شدۀ آبگیری شده + دو عدد سیر خورد شده از سیر ترشی + خیلی کم سماق (غیر اجباری) + کمی نمک -----> کوبیدن مخلوط تا زمانی که یکنواخت و لطیف شود

5- شکستن یک تخم مرغ در مایه و ادامۀ فرآیند کوبیدن با گوشتکوب. مایه باید چسبناک باشد، می توان یک تخم مرغ دیگر و یک قاشق آرد اضافه کرد (غیر اجباری)

 

ذکرِ مصیبتِ فرآیند سرخ کردن کتلت:

6- سه ماهیتابه روی گاز، کف هر کدام کمتر از 4 میل روغن، ابتدا زیر ماهیتابۀ اول رو روشن میکنم و کم میکنم. از یک کفگیر فلزی به عنوان پاروی پهن کردن خمیر استفاده میکنم (مثل پاروهای نون سنگکی)، خیلی کم آرد رو کفگیر فلزیِ پخ می پاشم (غیر اجباری)، یک قاشق کوچک (قدر نارنگی) مایه برداشته و روی کفگیر پهن میکنم. کفگیر را داخل ماهیتابه برده و به آرامی با قاشق مایه را از روی کفگیر هل میدهم داخل روغن تا به آرامی بپزد، دور کتلت را با قاشق همان لحظه کمی صاف میکنم و فرم میدهم داخل ماهیتابه. به همین ترتیب کل سطح ماهیتابه اول را پر می کنم. سپس درب ماهیتابه را گذاشته و زیرش را زیاد میکنم تا کف کتلتها خوب بگیرد (حتی تا نزدیک به سوختن! جوری که قشنگ سفت بشه کفش. وگرنه موقع برگردوندن خورد میشه). وقتی که کف کتلتها خوب برشته شد، به آرامی و با احتیاط کتلت ها رو برمیگردونم و شعله رو تا ته کم کرده، در ماهیتابه رو میذارم تا روی دوم کتلتها و مغزشون با شعلۀ کم خوب بپزه. میرم سراغ ماهیتابه های دوم و سوم به همین شکل.

7- بعد از سرخ شدن کتلتها، اونا رو داخل سبد فلزی میذاریم تا روغنش بره (پیشنهاد شده روی دستمال کاغذی هم میشه گذاشت. ولی خوب کتلت کلا غذای ناسالمیه نسبت به غذاهای دیگه که پختشون رو تست کردم. خیلی نباید در بند سالم بودنش بود غذایی رو که تو روغن سرخ میشه :))

نکته: 3تا ماهیتابه من هیچ کدومش مثل هم نشد :| یکیش سوخت، یکیش خورد شد :))) واقعا امروز فهمیدم دختری که 10 تا کتلت یک شکل و یک جور خوب و سفت در میاره زن زندگیه :|

ولی خوب غذای سریع و خوشمزه ای بود. مخصوصا منی که بعد مامان این 6 ساله شاید دو یا سه بار قسمت شده غذاهای کوکویی خوردم و خیلی وقت بود هوس کرده بودم، چسبید جاتون خالی.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
شهاب غ

قرض الحسنه - لذت معامله با آدم خوش حساب

امروز یکی از لذتبخشترین روزهای زندگیم توی ۷ سال اخیر بود. ۳ ماه قبل به یک نفر (خانمی) پولی قرض دادم برای دو قسط ۳ ماهه. که بدون کوچکترین پیگیری از جانب من، با برنامه ریزی دقیق و حساب شده امروز قسط اول رو که برای من و زندگی این روزهام مبلغ بالایی بود پس دادن. و حظ کردم واقعا. پر از حس خوبم.

بعد از تمام این ۷ سال که از الهه و نگار و مریم و باران و همه و همه، تیغ بهم خورده بود و تکه های ریز و درشت مالی ازم کنده شده بود و متقاعد شده بودم بین مرد و زن نباید بده بستون مالی باشه، امروز این خانم بهم ثابت کرد که معامله با آدم خوش حساب و خوش انصاف چه اندازه میتونه لذت بخش باشه فارغ از جنسیت. واقعا ایستاده دست میزنم به احترام عزت و مدیریت این خانوم. و لعنت میفرستم به الهه ها و بارانها و مریمها و امثالهم که تا الان دنیای کثیفی رو از زنها به من نشون داده بودن....

به زندگی میون آدمها شدیدا امیدوار شدم و از خدا میخوام بیشتر از این آدمها سر راه من و شما قرار بده. آدمهایی که میان بهت ثابت کنن راه و روش انسانیت هنوز پابرجاست.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
شهاب غ