شخصی

۴۵ مطلب با موضوع «دیتای احساسات» ثبت شده است

کادوهای الهه

چون پست قبل زیادی ناله بود، لازمه از خوشیهای زندگیم هم بنویسم :)

بازم عذر میخوام اگر ذهن مخاطب رو در برهه هایی فقط با افکار منفی پر میکنم.

خوب یکی از خوشیهای مقطع فعلی زندگیم ازدواج شهرزاده و آشتی کردنش با بابا. هرچند مراسم نگرفته و عروسی در کار نبوده ولی خوب یک اتفاق دلچسبه برام سر و سامون گرفتن زندگی خواهرم.

اتفاق خوب دیگه ای که این هفته افتاد، کادوی روز مرد بود که گرفتم. ۵ تومن پول از شهرزاد برام واریز شد. که بشدت چسبید. و یک کمربند چرم از الهه کادو گرفتم.

الهه تو کادو خریدن فوق العاده س! هرچی تاحالا گرفته همیشه مورد استفاده م بوده و همین الان شلوار گرمکنی که سال ۹۵ اول آشناییمون برام خرید پامه مثلا :))

الی تولدم یک کمربند چرم بهم داد کادو که متاسفانه بهم کوچیک بود و ولی این دختر خوش سلیقه بی خیال نشده. ۵شنبه روز مرد دیدم یک کمربند چرم این بار اندازه برام خریده ^_^ منم بشدت خرذوق

الان ۶ روزه این کمربند شیک رو جایگزین کمربندای ارزون خودم کردم و با ذوق میبندمش و میرم بیرون. انقد قشنگه و ذوق دارم براش که ۳ بار تو آسانسور متوجه شدم از ذوق کمربند، زیپم باز مونده :/

خدایی کادو هم برا کسی میخرید همینجوری کاربردی بخرید. اگر دوبار دیدید طرف کادوهاتونو استفادا نکرد از سری بعد پول بدین آقا.

 

یکی از بدترین گزینه ها برای مرد پیرهن مردونه س. باب سلیقه دیگران کمدمون پر میشه از پیرهنای رنگ و وارنگ و آستین کوتاه آستین بلند که با هیچ لباس دیگمون ست نیستن. اصلا یه وضعی

از خدامه الان ده تا پیرهن نو از تو کمدم بدم و جاش دوتا شلوار کتون بگیرم. 

خلاصه یکی از دردهام همیشه همین بوده که از کجا دختر باهوشی پیدا کنم که بفهمتم. دختری که هوش زنونه ش در اوج باشه و بلدت باشه نعمت بزرگیه. خانوم اولی اوج هوش زنانه بود. الهه هم اون هوش رو در بهترین حالتش داره و هرچند طبق ناله های پست قبل از آغوش تو رابطهش بی نصیبم ولی از این هوش دخترونش سیرابم :) 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
شهاب غ

معجزه ی تماس - رمز همیشگی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
شهاب غ

یک پست تلگرامی - این مردهای عوضی

۵شنبه صبح با سه تا از بچه های دبیرستان درکه بودیم. تقریبا داستانهای مشابهی داشتیم و برام جالبه. همه سمپادی، فارغ تحصیل دانشگاهای خوب (شریف و علم و صنعت و ...) با موقعیت شغلی مناسب و درآمد قابل قبول و چهره و تیپ مثبت و معمولی. و خوب طبیعتا هر ۴ نفر شصت و هفتی و ۳۵ ساله! و هر ۴ نفر شکست خورده در جذب دخترهای زندگیمون :))

صحبت از یکی از بچه های راهنمایی (و دانشگاه شریف) شد به اسم نوید. پسر جذابی بود که من همیشه بهش حسودیم میشد بسکه تو دانشگاه حتی دخترای دانشکده ی ما فله ای دنبال این راه میفتادن و حتی مسافرت و تور زیادی با هم میرفتن. که یهو در کمال بهت و تعجب دیدم میگن نوید هم جزو چالش me too توی توئیتر چندنفری تگش کردن و گندش درومده و یه جورایی مجبور شده از ایران بره :) خندم میگیره و با خودم اول از همه گفتم قطعا حق اون دختراس. درست یا غلط. نمیدونم ولی اون موقع من خودمو جر میدادم بتونم یکیشون رو جذب کنم و نتونستم. اونوقت خودشون مثل جوجه اردک فله ای دنبال نوید میرفتن این تور و اون سفر و فلان... بگذریم. جالبه این سوال پریروز تو ذهنم شکل گرفت و امروز تو تلگرام (اقتباس از توئیتر) یک جواب کاملا منطقی و معقول به این سوالم پیدا کردم. که دخترا در واقع دنبال چی هستن و چرا باید ولشون کرد به حال خودشون و اصلا طرفشون هم نرفت:

 

چرا از بسیاری از دخترها میشنویم که پسرها "عوضی" شدن؟

برای یافتن پاسخ این پرسش ساده و مضحک پژوهش‌های مفصل و جالبی انجام شده، در یک پژوهش عکس گواهینامه تعداد زیادی پسرو به دخترها نشون میدن و ازشون میخوان فقط با دو گزینه "جذاب" و"غیرجذاب" این افرادو مشخص کنن و درمقابل عکس گواهینامه تعداد زیادی دخترو در شرایط یکسان به پسرا نشون میدن و ازشون میخوان فقط با دو گزینه "جذاب" و "غیر جذاب" این افراد رو مشخص کنن،
پسرها حدود ۵۰٪ درصد از دخترها رو جذاب ارزیابی میکنن و در مقابل دخترها فقط حدود ۲۰٪ از پسرهارو جذاب ارزیابی میکنن،
این پژوهش‌ها به روش‌های مختلف و مفصل‌تری  در حوزه‌های متفاوت اقتصادی و اجتماعی بارها و بارها تکرار میشه و نتایج تقریبا مشابهی بیرون میاد (معروف‌ترین پژوهش‌ها مربوط به دیتینگ‌اپ ها هستن که احتمالا در موردشون شنیدین)،
این نتایج برای روان‌شناسان اجتماعی و اقتصاددان‌ها بسیار مهم بود، اونها استدلال میکنن وقتی بیشتر دختران حول تعداد کمی از پسران تجمع کنن و صف ببندن، عرضه و تقاضا به هم میخوره،
نوعی انحصار ایجاد میشه و اون اقلیت ۲۰ درصدی به تدریج خودشون رو با استراتژی‌های روابط کوتاه مدت منطبق میکنن تا بتونن جوابگوی تعداد بیشتری دختر باشن، بیشتر خیانت میکنن، رفتارهای خودشیفته‌وار، ماکیاولیستی و ضداجتماعی بیشتری بروز میدن و این دقیقا چیزیه که ما بعنوان "پسر عوضی" میشناسیم،
در مقابل اکثریت پسرها رو داریم که اصلا دیده نمیشن، اینها مثل اون اقلیت ۲۰ درصدی جذاب، قدبلند، پولدار نیستن و جایگاه اجتماعی تاپی ندارن، اما با استراتژی‌های بلندمدت رابطه منطبق‌ترن، به دنبال صمیمیت، روابط بلندمدت و ازدواجن، بیشتر به ارزش‌های سنتی پایبندن و احتمال خیانتشون کمتره، معمولا ازین پسرها میشنویم که:

"دخترا به دنبال پول، جایگاه اجتماعی و جذابیت ظاهرین و مدام بین همچین پسرایی دست‌به‌دست میشن، کسی باهاشون ازدواج نمیکنه و زمانی یاد ما میفتن که سنشون بالا رفته و دیگه خیلی دیر شده" 

@TweetyChannel | Dr. Jimmy

 

کاری به نتیجه گیریش خیلی ندارم. ولی اون درصد بندی و به هم خوردن توازن عرضه و تقاضا و محدود شدنش به ۲۰ درصد پسرها خیلی برام جالب بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

ایدال ظاهری در برابر خط قرمز ظاهری

بعد گذشت یک ماه از قطع ارتباطم با مینا، همچنان صداش تو کاسه ی سرم میپیچه و آزارم میده که به روشهای مختلف میگفت دنبال پسر ورزشکاره به عنوان پارتنر.

تمام حرفا و حرکاتش تو ذهنم مرور میشه و بهم حس بد میده. حتی تو اولین دیدار آشنایی سری دوممون که تو مغازه موقع خندیدن دست گذاشت رو بازوم و فشار داد و الان که قضیه رو میدونم، احتمالا قطر بازوم رو چک کرده و بازوی ترکه ایم مورد پسندش نبوده.

هیچ ارتباط فیزیکی بین ما شکل نگرفت و با این حال بعد یک ماه من همچنان لبریییییزم از حس بد نسبت به بدن تقریبا معمولی خودم. 

دوتا نکته ی مهم:

یک - به هیچ وجه حتی یک روز وارد رابطه با آدمی نشید که حس بد بهتون میده در رابطه با ظاهر خودتون. زخمی که این رابطه به روان آدم میزنه حالا حالاها خوب نمیشه. 

دو - کلا معیار ظاهری داشتن رو رد نمیکنم. ولی پیشنهادم اینه خط قرمز ظاهری داشته باشید نه ایدال ظاهری. اگر دنبال آدم ایدال بگردید، همیشه یه بدن و یه چهره هست که پیدا میشه که از نفر قبلی خوشگلتر و خوش اندامتره. و شما که ایدال ظاهری داشتی این نفر جدیده به چشمت مناسبتر میاد و این خوب نیییست. خط قرمز داشته باش. مثلا بگو من پارتنر خیلی چاق یا خیلی لاغر یا چمیدونم بینی خیلی گوشتی دوست ندارم. اینجوری نفر مقابلمونو تو یه اسکن و بررسی اولیه میپسندیم و دیگه هی هر روز کسی ایدالتر از اون تو ذهنمون ظاهر نمیشه.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

یک درس قشنگ از اسکار وایلد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
شهاب غ

خسته شدم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
شهاب غ

ازدواج قبلی مهمه؟

میگم: تو بهترین دختری هستی که من تو زندگیم دیدم.

میگه: تو اصلا میدونستی من قبلا یکبار ازدواج کردم؟

میگم: اولا که نه از کجا باید میدونستم! ثانیا چرا فکر میکنی یکبار ازدواج کردنت باید نظرمو در مورد اینکه بهترینی تغییر بده؟

میگه: چی بگم والا

میگم: اتفاقا اینکه قبلا ازدواج کردی هم حرف منو ثابت میکنه که از نظر بقیه هم بهترین بودی دیگه. تو دور و زمونه ای که همه رل میزنن کات میکنن باز رل میزنن، باز کات میکنن، ازدواج کردن و جدا شدن اصلا مساله مهمی نیست. البته خوب دروغ چرا برام خیلی مهمه از ازدواج اولت بچه نداشته باشی. اونم صرفا به این دلیل که منی که تجربه پدر شدن ندارم اصلا نمیتونم همگام با دغدغه ها و نگرانیای یه مادر برا بچه هاش جلو بیام و به نظرم مسئولیتهای پدرونه الان برام زوده.

 

+ و ضمن اینکه عمیقا به مکالمه ی بالا اعتقاد قلبی دارم، ولی برای همه یک نسخه نمیشه پیچید. مخصوصا اگر مادر پسر در قید حیات باشه و کنترل حتی نسبتا کمی هم روی انتخاب پسرش برا ازدواج داشته باشه، معادله بالا کلا به هم میریزه.

 

+ مکالمه واقعی

 

 

۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
شهاب غ

باگ روانی ذهن زن!

محمد راد

پسرهای دختر باز چطور خودشون رو برای دختر، تبدیل به یه چالش میکنن؟

.

اینا همزمان با چند نفر دارن صحبت میکنن، مثلا چهار پنجتا پروژه برا خودشون تعریف کردن، یه ذره میان با این صحبت میکنن، یهو وسط چت میرن. یا مثلا دو روز بعد جوابشو میدن. یه ذره باهاش دوباره گرم میگیرن. دوباره میرن.

آروم آروم آروم آروم با این کار برای دختر تبدیل به یک چالش میشن. 

ببینید روان زنها یک باگی داره. 

وقتی که یک نفر غیر قابل دسترس میشه، احساس میکنه یه چیز خیلی خفنیه. و پسرای دخترباز این کار رو به صورت طبیعی انجام میدن. 

برخلاف پسرای عاشق؛ پسر عاشق چی کار میکنه؟ 

تمام تمرکزش رو میذاره رو یه نفر، اون آدمم زده میشه. احساس میکنه این پسره دیگه بدست اومده ست. 

....

یکی از نقطه های لغزش Nice Guy ها اینه که یه موقعهایی نیاز جن‌سیشون عود میکنه، میخوان هرجوری شده یه قرار بذارن. 

پسرای دخترباز س‌ک‌سشون تامینه، برای همین عجله نمیکنن. دختره پیگیرش میشه، این اصلا عین خیالش نیست. آروم آروم یهو میبینی ۵ نفرو درو میکنه برای خودش. 

البته من قبلا هم گفتم. خلاصه اینجور چیزا چیزیه که در نهایت به شما آسیبهای جدی میزنه. کلیپِ چرا تعدد روابط به ضرر شماست رو هم در این زمینه میتونید ببینید.

#ravanezan

سه روزه بالای بیست بار این کلیپو دیدم و هاج و واجم :/

یعنیییی لعنت به جنستون

لعنت به باگ روانیتون

و لعنت به ذهن لاشی پسندتون

 

همین و دیگر هیچ

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

آخرین سکانسِ اولین داستان

 

 

شهاب میگم یه شماره کارت برام میفرستی؟

میخوام داشته باشم، ایشالا بدهیمو واریز کنم

البته فک کنم یه شماره کارتتو دارم، ببین شهاب تو همیشه در هر زمانی و هر موقعی به من لطف داشتی، اولین کسی بودی که من باهاش تماس گرفتم و هیچوقت هم بهم نه نگفتی

هیچوقت این خوبیاتو یادم نمیره

و اینکه من یه خواستگار برام اومده ، نظرم مثبت و احتمالا جواب مثبت میدم.

در حالی که این ماهها شرکت در حال آمادگی برا راه اندازیه و سرمون انقدر شلوغه که زندگی عادی یادمون رفته همگی، ۳ ماهی هست کلا از الهه خبری نشده و از این بابت بسیار خوشحالم. دو هفته پیش در راستای تغییر اساسی توی زندگیم با نگار هم برای همیشه خداحافظی کردم. و در حالی که سختترین بخش ماجرا تو تغییرات تصمیم گیری در مورد عشق اول و خانوم اولی و نگرانیای همیشگیم براش بود، نیم ساعت قبل پیامهای بالا رو ازش دریافت کردم.

قطعا الان حس خوبی ندارم. روابطی که هزینه های هنگفت و زمان ارزشمندی رو براشون صرف کرده بودم یکباره با هم نقطه ی پایان میشینه آخر داستانشون. ولی انگار خدا داره برام نشونه میفرسته که الان دیگه واقعا وقت تغییر رسیده و انقدر تنهات میکنم که دیگه جز من کسیو نداشته باشی. نمیدونم چقدر میتونم تو کنار اومدن با این تنهایی اختیاری/اجباری خوب عمل کنم، ولی خدا رو شکر که شغل خطرناک و این روزا سخت و پراسترسم، پناهگاه فکریم تو دوسال آیندس و میتونه کمک کنه این خلا عاطفی فکرمو مچاله نکنه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ

نگرانتم-نگرانم باش

۵شنبه سالگرد دختر عمه ی بابا بود و رفته بودم روستاهای خانواده پدری (استان اصفهان) - البته خوب الان جفتشون شهر شدن ولی برای من هنوز همون روستای بچگیم هستن که برا عروسی دخترِ دختر عمه رفته بودیم.

مادرم با این قوم خیلی خوب بود. شاید چون دلیلش اینه این قوم با خانواده داییشون (یعنی پدر بزرگ من و پدر شوهر مادرم) شکرابن :)))) در هر صورت خیلی دوسشون دارم چون مادرم خیلی دوسشون داشت. ۵ ساعت مسیر رو تنها رفتم مراسم سر خاک نشستم داشتم بر میگشتم. ۵ تا از مردا من جمله عموم داشتن خشک خشک خداحافظی میکردن. که یهو فاطمه خانوم (همسر یکی از مردا و رفیق فابریک سالهای دور مادرم) با یه کیسه میوه اومد و میوه ها رو چپوند تو دستم. منی که تو گرمای اصفهان تو جاده داشتم له له میزدم خیلی این محبت شبه مادرونه به دلم نشست. زنها ذاتشون نگرانه و این نگرانی برای مردا بشدت جذاب و خواستنیه. ما بدون این نگرانی میمیریم. خودمونم نمیریم، بدون نگرانی جنس زن قطعا روحمون میمیره. محبت و نگرانی که تو نسل مادرامون موج میزد و نسل جدید دخترا خیلی کمتر بهره برده از این نگرانی ذاتی. یا حداقل کمتر از نسل مادرا بروزش میدن.

مدتها بود بعد مامان دلم برا این نگرانی مادرونه از جنس زن تنگ شده بود.

 

+ تو محل کار در این باره بحث میکردیم. گفتم آره سربازی و راه دور هم میری خودت حالت خوبه. ولی وای به روزی که یه زن نگران و چشم انتظارت باشه. خواه مادرت باشه خواه خواهرت و خواه دوست دختر یا همسرت. (یا به قول یک همکارم که پدره و دختر ۱۰ ساله داره دختر هم خیلی چشم انتظار پدر میشه) زن وجودش لبریز از این نگرانی محبت گونه س و همین نگرانی زن بیشتر باعث میشه که زودتر دلت برا خونه تنگ بشه. ولی اگر خونه زنی منتظرت نباشه برات فرقی نداره زودتر برگردی. مثل من که بابا اصلا براش مهم نیست بیام و همه همکارام و رئیسا تعجب کرده بودن چجور این سری بدون مرخصی بیش از ۴ هفته موندم لردگان. 

 

+++ الان تهرانم استراحت. تو ماشین آلبوم ترکیبی خودم از ابی شادمهر قمیشی معین داریوش رو گوش میدادم و همینجور دغدغه ها و نگرانیها از بیپولی خانم اولی برا لیزر صورتش تا دندون شکسته ی نگار و اجاره خونه الهه و ... از ذهنم میگذشت. آخرای مسیر فرمون رو ول کرده بودم و داشتم با خوندن شادمهر برا خودم دو دستی بشکن میزدم . با خودم گفتم الان مردم میگن این چرا الکی خوشه لابد مجرده. یه جرقه زد تو ذهنم که آره! من مجردم! 

همونجور که زن نگرانیش برای سلامت و دوری مرد قشنگه، مرد ذاتا نگران زن و بچه و معاششونه. منم بشدت دلنگرون دغدغه ی این دخترام. ولی با خودم گفتم چرا الکی غصه ی دختر مردم رو بخورم؟ چرا الکی دارم خودمو به پای دخترایی که کوچکترین تعهدی به من ندارن پیر میکنم؟ این دخترا خودشون بارها پیشنهاد ازدواج منو رد کردن و نخواستن یه مرد نگرانشون باشه.

نخواستن نگران یه مرد باشن. منم از این به بعد باید قبول کنم ذهنم آزاده و تعهدی به این آدما و حل نگرونیاشون ندارم. 

همین الان این متن رو اسکرین میگیرم و برا همشون میفرستم. 

از این به بعد من مجردم :)

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
شهاب غ