شخصی

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

نیم مشت خاکستر

حرف اول - تمام رسید و فاکتورهام رو مرتب کردم و گذاشتم داخل یک جعبۀ کوچیک. یک جعبه اندازه کف دست، حاوی 37 میلیون تومن فاکتور. به این جعبه نگاه میکنم و به چهار سال گذشتۀ خودم فکر میکنم. و به اینکه این جعبه تنها دست آورد 4 سال گذشتۀ منه. فکر میکنم به انتخاب بین دوراهی: بین نگه داشتن جعبه و یا دور انداختنش. بیشتر از این همه وقت و پولی که هزینه شد، این برام دردناکه که این 4 سال برام هیچ دستاورد ماندگاری نداشت. یعنی اگر این جعبه رو بسوزونم، ماحصل 4 سال از بهترین سالهای عمر من، میشه کمتر از یک مشت خاکستر. و پذیرش این حقیقت دردناکترین بخش ماجراست برای من. و در تقلای درونی برای پذیرش این اشتباه، یاد این جملۀ معروف راسل افتادم:

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲
شهاب غ

دوران خریت...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
شهاب غ

تعریف عاشقی از نظر بابا

امروز بابا داشت تلفنی با خاله شیرین حرف میزد. بحث این بود که شهرزاد عاشق چی چیِ بهنام شده! (به عنوان برادر زن کاملا تأیید میکنم که هیچ نکتۀ موجهی برای عاشق شدن وجود نداره! کل فامیل حیرت زده هستن)

30 ساله عادت داریم حرفهای بابا رو جدی نگیریم کلا. یهو جواب بابا توجهم رو جلب کرد که میگفت:

"ببینین شیرین خانم، اون آیه هست که میگن اَلا به ذکر الله تطمئن القلوب... شهرزادم الان جوری شده دلش با یاد بهنام آروم میشه. یه چیزی شبیه خدا"!!!!

عجب تعریف قشنگی بود! از بابا انتظار نداشتم این تعریف عارفانه رو!

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
شهاب غ

قبل دادن کارت زرد و قرمز به آدمهای زندگیتون، بهشون توضیح کافی بدین

برای فوتبال در کشورهای مختلف، لیگ جزیره (لیگ فوتبال کشور انگلیس)، یک ویژگی خاصی  داشت سالهای قبل؛ داورهاش.

داورهای انگلیسی تا همین چند سال قبل به یک رفتار خاص معروف بودن. که هر وقت بازیکنی رو مستحق جریمۀ شخصی (کارت زرد یا قرمز و اخراج از بازی) میدونستن، میرفتن کنار گوشش، نزدیک 1 دقیقه تمام ویز ویز یه توضیحاتی رو زمزمه میکردن. در واقع براش توضیح میدادن که کجاها خشن بازی کرده و کجاها خطاهای متعدد داشته و چرا الان از نظر داور مستحق کارت زرد و قرمزه. دقت کنید رأی داور همیشه رأی قاطعه. حتی با این توضیحات، فرصت اعتراضی برای بازیکن فراهم نمیشد. بازیکن موظف بود بعد سر تکون دادنها و اوکی اوکیها، یا حالا اعتراضها، بعد شنیدن توضیحات داور، همچنان سرشو بندازه پایین و زمین بازی رو ترک کنه. منتها با علم بر اینکه چرا داره اخراج میشه. چه کار کرده که مستحق این جریمه س. حالا وقت داره بره توی رختکن تنهایی بشینه و به نواقص کاریش فکر کنه.

بگم این روش جریمۀ شخصی، بین داورهای هیچ کشور دیگه ای مرسوم نبود. داور فرت دلش میخواست کارت قرمز میداد. بازیکن با یک دنیا ابهام باید میرفت تو رختکن. منگ. احتمالا تازه بعد بازی براش روشن میشد چرا اخراج شده و آیا اخراجش به حق بوده یا نبوده.

خوب. حالا این کار دو تا مزیت داره از نظر من:

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
شهاب غ

دنیای این روزای من

+ قبلا گفته بودم: آدمها خیلی خریتهای تکراری رو انجام میدن، تا خوراک خبری داشته باشن. برا بقیه تعریف کنن و ذهنشون از اون حس خر بودن (ترجمه کنید منحصر به فرد بودن در اون زمینۀ خاص از خریت) ارضا بشه. و من این روزا ساکتم، احتمالا چون خیلی حواسم بوده اون خریتهای ناخودآگاه رو ترک کنم و انجام ندم. و الان این من، چیزی برای تعریف نداره. که صد البته بهتر!

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
شهاب غ

ممنوعه های من (3) - نوازندۀ ثابت، نوازندۀ دوره گرد

+ خیلی حواسم هست که به نوازنده های خیابونی که ثابت یک جا ایستادن کمک نکنم. یا حداقل قشنگ اطراف رو نگاه میکنم و ببینم بلندی صدای سازشون و فاصلشون تا نزدیکترین واحد مسکونی چقدر تناسب داره با هم. خیلی حواسم هست این کمکی که من به این نوازنده میکنم، فردا تف سربالا نشه و نفرین اهل محل نشه تو صورتم. اهل محلی که عاصی شدن از دست صدای بلند بلندگوی بعضی نوازنده های نفهم.

 

+ گاهی یک کلیپی در فضای مجازی پخش میشه از یک پیرمرد گوژپشت ویلون زن، که گاهی با آهنگهای شادش رقص هم داره و میبینم مردم کلی تشویق و تمجید میکنن ازش و غش و ضعف میرن برای روحیه شاد این پیرمرد مونقره ای. ولی پوزخندم میگیره. جالب اینجاس که این پیرمردِ دیو...ث چهار سال دهن ما رو نزدیک خونمون مورد عنایت قرار داد. صدای ویولونش رو تا ته زیاد میکنه و می ایسته کنار مجتمع میلاد نور، و حالا نزن و کی بزن. این صدا برای 5 دقیقه شنیدن قشنگه، شاده، ولی برای کل عصرهای تابستون و زمستون، از غروب آفتاب تا 10 شب شنیدن شکنجه ست! لعنت بهت پیرمرد. لعنت بهت. بابت تمام عصرای بهار و تابستون که به خاطر خودخواهی تو نتونستیم پنجرۀ رو به کوچه رو باز کنیم و پنجره مون رو رو به صدای ساز تو و به تبع، رو به نسیم عصر بهار بستیم، لعنت بهت و به هر کسی که بهت پول میده.

 

+ قطعا به همین اندازه، طرفدار کمک به نوازنده های دوره گرد هستم :) (محض خاطره بازی بشنویم آهنگ موشیرو میشونه از شهر موشها رو - کلیک)

 

+ این مورد رو همه میدونن و خیلیها اجرا میکنن جدیدا: به کودکان کار کمک نکنیم. این حرفم خطرناکه. یک کودک کار واقعا ممکنه تنها نون آور خانواده باشه. ولی فعلا غالبشون بچه دزدی هستن و صاحبی که دارن و بدون دلسوزی در سن درس و بازی، اینا رو ول میکنه سر چهارراهها و جدیدا حتی یاد گرفتن میبینن کسی کمک مالی نمیکنه میگن برامون یه چیزی بخر گشنه ایم. من حتی کمک غیر مالی هم به اینا نمیکنم چون با خودم میگم 1 درصد ممکنه این کمک الان من صاحب اینا رو تشویق کنه در آینده بچه های بیشتری از پدر و مادرهای غافل بدزدن. چرا ثوابی کنم که عینِ گناهه و دودش در آینده ممکنه توی چشم خودم هم بره و فردا روزی بچه ی خودم رو هم از توی یک کالسکه جلوی یه مغازه موقع غفلت همسرم بدزدن؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
شهاب غ