شخصی

۶ مطلب با موضوع «مهربونیهای کوچک» ثبت شده است

مهربونیهای کوچک (6) - جوجه قوقو

یه کار به مشغولیاتم اضافه شده تازگی ها... اونم آب پاشی درخت یاسمون هست که پشتش دو تا جوجه قوقو جا خوش کردن و عصرا به شدت گرمشون میشه. :))

برگرفته شده از plectrum.blog.ir

 

+ مهربونی امروز از خودم نیست. برگرفته از وبلاگ خانم مضراب (کلیک) هست.

++ جوجه قوقو نمیدونم چیه :)) فردا از بابام میپرسم. کلا باید یه موضوع باز کنم توضیح اصطلاحات کاشونی از زبون پدرم. جمعه پیشم بود. میگم بابا انگور یاقوتی میخوری؟! میگه کامل نه... یه تِلِنگه بده بهم!!! من و شهرزاد هاج و واج نگاش میکنیم... میگه چیه؟ میگیم الان وقتشه توضیح بدی تلنگه یعنی چی :دی

سینه سپر میکنه و گلوشو صاف میکنه و میگه خوشۀ کوچکتر از خوشۀ اصلی انگور قابل خوردن به صورت شغالی (فرو کردن در حلقوم مبارک و بیرون کشیدن چوبش!) را تلنگه گویند :| :))

ماشالا تمومی هم نداره اصطلاحای کاشون و اصفون ^_^ بعد از 30 سال بابام و بابابزرگ هر روز یه اصطلاح جدید رو میکنن.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
شهاب غ

مهربونیهای کوچک (5)_بادکنکهای رنگی

دو شب و یک روز از شب جشن تولدم میگذره. صبح موقع صبحانه میشینم رو به پنجرۀ رو به کوه، نگاه میکنم به بادکنکهای رنگارنگی که زن بابا و بابا با سنجاق وصل کردن به پرده ی سالن. این دو شب خالی و کم باد شدن. با خودم میگم؛ کاش دیروز صبح، همون موقع که هنوز تپل و پر باد بودن، باد کنکها رو برده بودم بیرون و هر بچه ای کنار مادرش میدیدم، یه بادکنک میدادم دستش (با اجازه مادرش البته - هیچ وقت بدون اجازه گرفتن پنهانی از پدر و مادر هدیه و خوراکی به بچه تعارف نکنید - این حق پدر و مادره که بدون خراب شدن در چشم بچه هاشون، از رسیدن کادو و خوراکی از دست غریبه به دست بچشون جلوگیری کنن).

تا قبل از ورود زن بابا به خونمون، اصلا اهل جشن تولد نبودیم. دوساله با پدیده ای به نام بادکنک رنگی مواجه شدم :))

سال بعد، فردای تولدم، بعد از بیدار شدن، اول کاری که میکنم، قطعا اینه 5 یا 6 تا بادکنکی که از ترکیدن در جشن سالم موندن، رو برمیدارم و میزنم تو کوچه و پارک و دست هر بچه یک بادکنک میدم.

این بادکنک، امروز میتونه دل یه بچه رو حتی برای چند ساعت شاد کنه، فردا که بادش خالی بشه، دیگه برای پخش کردن مهربونی دیره :)

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
شهاب غ

مهربونیهای کوچک (4)

اگر آقا هستید، و اگر با همسر یا مادر زندگی میکنید، موقع پخت غذاهای سرخ کردنی (مثل نیمرو)، لطفا حواستون به گاز باشه. ما آقایون علاقۀ عجیبی داریم به تماشای جیلیز ویلیز غذای سرخ کردنی داخل ماهیتابه. اصلا هم حواسمون نیست این روغن شتل شتل داره میپاشه این ور اون ور روی کتری و گاز.

موقع سرخ کردن غذا، یا نیمرو، یه درب بذارین روی ماهیتابه، مادرتون و همسرتون ده برابر بیشتردوستتون خواهند داشت :)

مادر من که خیلی این حرکت رو دوست داشت و براش کلی ارزش داشت.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

مهربونیهای کوچک (3)

قیمت خرید ضایعات فلزی - کلیک

 

ترجمۀ فارسی از مطلب یک سایت فنلاندی در مورد فرهنگ بازیافت در این کشور - کلیک

 

از این به بعد نمیخوام زباله های فلزی رو دور بندازم (زباله هایی از قبیل قوطی فلزی و حلبی پنیر و ... - ظروف نذری یا غذای آلومینیومی - آلومینیوم و فویل روی قوطیهای پلاستیکی پنیر - قوطیهای فلزی رانی و نوشابه - قوطی کنسروها مثل تن ماهی، رب گوجه و ...). میخوام همه رو بشورم و تمیز در یک کیسه جمع کنم تا به وزن یک یا دو کیلو برسه. دقیق نمیدونم مقایسه به چه شکله، ولی تقریبا مطمئنم در زمان معین، زباله های فلزی با ارزش به مراتب بیشتری جمع میشن (شاید قیمت یک کیلو مقوا و یک کیلو فلز ضایعاتی هم سنگ باشن، ولی خوب قطعا جمع کردن یک کیلو فلز از پسماند منزل مسکونی، زودتر محقق میشه تا جمع کردن یک کیلو کاغذ).

حالا با این یکی دو کیلو فلز تمیز جمع شده میشه کلی کار خیر کرد؛ میتونید خودتون ببرید غرفه های بازیافت، و با کالهایی مثل پودر شوینده یا شامپو تعویض کنید.

من احتمالا اون کیسه فلز رو بدم به یک دوره گردی که توی سطح های زبالۀ تهران دنبال پسماندهای بازیافتی میگرده.

توضیح اینکه ما بیشتر از بیست ساله تمام پسماند خشک رو جدا میکنیم و بیرون میذاریم، ولی همیشه دیدم خوشحالیِ دوره گردها از دیدن قوطیهای فلزی رب و رانی، چند برابر خوشحالیشون از تحویل گرفتن چندتا قوطی پلاستیکی پنیر و نوشابه خانواده ست.

این کارم احتمالا یکم خودخواهیه. در واقع اگر اون زباله های فلزی رو هر روز بیرون بذارم، بالاخره یک دوره گرد برشون میداره. ولی میخوام خودم خوشحالی یک دوره گرد خاص رو وقتی کیسۀ دو کیلویی فلز رو بهش میدم توی چشماش ببینم :|

خبیث شدم چرا انقدر :|

 

- اگر درصد کمی، احیاناً خدای نکرده زبونم لال، در منزل خود بازیافت پسماند خشک صورت نمیدین، بگم که ربطی به مهربونیتون نداره اون دیگه. شما کاملا بیشعور تشریف دارید :| از همین امروز تفکیک پسماند خشک و تر رو شروع کنید لطفا مرسی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

مهربونیهای کوچک (2)

به نظرم، یه آدمِ مهربون، وقتی در ایام کرونا میره فروشگاههای زنجیره ای، حواسش هست که اجناس رو جوری روی غلتک سمت مسئول صندوق بچینه که بارکد اجناس به سمت بالا و رو به مسئول صندوق باشه و ایشون بتونه به راحتی و بدون لمس اجناس، با اون تفنگ لیزریش (:D) چیلیک چیلیک تند تند اجناس رو وارد کامپیوتر کنه. ما در روز با یه مسئول صندوق سر و کار داریم، اون با دویست تا مشتری سر و کار داره. و اگر مجبور باشه تمام اجناسی که مشتریها برای برداشتنشون لمس کردن رو لمس کنه، شانس ابتلاش به ویروس احتمالی خیلی خیلی خیلی بیشتر میشه (فراموش نکنیم که آدمِ مهربون، با این کار، به کمتر شدن احتمال آلوده شدن اجناس خودش به ویروس هم کمک میکنه، به قول ایرانیا هرچه کنی به خود کنی، به قول خارجیها What goes around, comes around یا از هردست بدی از همون دست میگیری). مهربونی پخش کنیم :)

 

پینوشت یک - الان دیگه همه میدونن بهترین شیوۀ پرداخت اینه خودمون کارت رو داخل دستگاه پوز بکشیم و فروشنده قیمت و رمز رو وارد کنه. اینجوری فقط دست فروشنده با دکمه های پوز تماس داره و دستش تماسی با کارت ما نخواهد داشت. البته فراموش نکنیم اون بخش کارت بانکی که داخل دستگاه پوز کشیده میشه احتمالا ضد عفونی خفیف نیاز داشته باشه.

 

پینوشت دو - اول گفتم این پستها رو از قول اول شخص بنویسم، به دلم نچسبید. گفتم امری و به صورت دوم شخص بنویسم باز به دلم ننشست. این شد که تصمیم گرفتم اینجوری سوم شخص بنویسم. داستان زندگی یه آدمِ مهربون رو :)

 

پینوشت سه - نقل قول مهربونی امروز:

"The wonderful thing is that it's so incredibly easy to be kind. "

Ingrid Newkirk (British animal welfarist and the president of People for the Ethical Treatment of Animals, the world's largest animal rights organization)

"مسئلۀ حیرت انگیز اینه که مهربان بودن به شیوه ای باور نکردنی، آسونه!"

خانم اینگرید نیوکِرک (فعال رفاه حیوانات از بریتانیا و رییس بزرگترین سازمان حقوق حیوانات)

 

پینوشت چهار - یه پیج هست در اینستاگرام از یک پسر پیانیست ترکیه ای به اسم سارپردومان، ویدئوهاش روزتون رو میسازه. این مرد گربه های زخمی خیابون رو در منزجر کننده ترین شرایط ظاهری و جسمی پیدا میکنه و میبره کلینیک تحت درمان، بعضیاشون متأسفانه میمیرن، اونایی که خوب میشن رو میاره خونش. شعارش هم اینه میگه "عشق شفاست Love Heals). کافیه یه گردشی در پیجش بکنید و با دیدن عکس گربه هاش قبل از درمان و بعد از درمان به این جملۀ عشق شفاست ایمان بیارید. ویدئوهاش از پیانو زدنش برا گربه هاش روزهاتون رو صد برابر قشنگ میکنه. از دستش ندین. آیدیش اینه:

SarperDuman

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ

مهربونیهای کوچک (1)

مخصوص اونایی که به هر طریقی در خونه ای زندگی می کنن که ظرفای مصرفیشون رو کس دیگه (مادر، همسر یا ...) میشوره.

فصل هندونه شروع شده. تا وقتی مادرم سر پا بود، ظرفا رو خودش می شست. من هندونه خور قهاری هستم و کل بهار و تابستون قوتِ غالبِ من هندوانه ست. در این حد که گاهی یه هفته میشه که نهار و شام نون و پنیر هندونه یا بعضا طالبی خوردم بدون حتی یک وعده غذای گرم. یک راه ساده برای اینکه نشون بدین حواستون به زحمتای مادر هست، اینه که حواستون به هسته هندونه ها باشه. بلافاصله بعد میل کردن، آب ظرف رو خالی کنید و هسته ها رو بدون آب اضافی، تا هنوز تر هست داخل سطل زباله بریزید. خیس خیس نریزید توی سطل آب جمع شه ته سطل آه نفرین مادرتون دامنگیر من بشه ها :دی

هسته هندونه توی ظرف اگر بمونه، اگر خشک بشه، جدا کردنش زحمت چند برابری طلب میکنه. کاری که شما با 10 ثانیه وقت گذاشتن میتونید انجام بدین و هسته های خیس رو منتقل کنید سطل زباله، بعدا مادر باید چند برابر زحمت بکشه و هسته های خشک شده و چسبیده ته ظرف رو جدا کنه.

این کار من انقدر برای مادرم ارزشمند بود که گاهی تلفنی به خاله هام با ذوق میگفت که شهاب هسته هندونه ها رو نمیذاره ته ظرف خشک بشن و بعد خوردن سریع میریزه سطل. این نکات نمک دوست داشتنه. ابراز عشقاتون خوش طعم تر میشه ان شاء الله :)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ