این پست مخاطب خاص داره (پری)

 

فردا تولد پریه، دختری که من دقیقترین و شفافترین برنامه ریزی رو داشتم برای ازدواج باهاش. بین این همه آدمهای زندگیم، هیچ وقت نشده بود دختری رو مثل پرستو این قدر واضح و شفاف در جایگاه همسر تجسم کنم، جای خونه ای که قراره با هم زندگی کنیم مشخص باشه، وظایفمون توی زندگی، شغل و شغلهای آیندۀ من در زندگی با پری، در این یک مورد خاص پری برای من منحصر به فرده. من در رابطه با پری هیچ وقت بلاتکلیف نبودم و همیشه میدونستم هدفم چیه و چی میخوام و به کجا قراره برسم. رابطۀ من با پری تنها رابطه ای بوده که شکست و پیروزی توش کاملا تعریف شده بود. همین دارای چارچوب بندی بودن این رابطه بوده که احتمالا باعث شده الان بعد از حدود 7 ماه از جدایی، هرچی یادم بیاد از پری، برام تداعی کنندۀ حسهای خوب باشه.

(دلسوزی مادرانه - فلسفۀ ایکیوسانی) - یکی از سکانسهای جذاب کارتون ایکیوسان، برای من وقتی بود که ای کیو باید در یک دعوا بین دو تا زن تصمیم میگرفت که کدومشون مادر یک کودک هستن. ای کیو یک مسابقه ترتیب داد و گفت هر زن یک دست کودک رو بگیره و بکشن. هر کس تونست بچه رو از دست اون یکی زن بکشه، اون برنده ست و مادر واقعی بچه. مسابقه اجرا شد و با فریادهای بچه از درد، بالاخره یکی از زنها بچه رو رها کرد و زن دیگه بچه رو در آغوش کشید و خوشحال از اینکه مسابقه و رأی ای کیو رو برده. در این لحظه ای کیو یک منطق احساسی خیلی خیلی خیلی قشنگی رو عنوان میکنه، که توی زندگی هممون بشدت کاربردیه: ایکیو زد توی پرِ زنِ برنده، و گفت تو مادر بچه نیستی! مادر بچه اون زنیه که از دیدن درد فرزندش دلش به درد اومد و دلش نیومد درد کشیدن کودکش رو ببینه و زود دست بچه رو رها کرد.

 

ببینین این فلسفۀ ایکیویی شاید هر روز در زندگی ما اتفاق میفته. لزوما کسی که برندۀ بحثها و منازعات هست، برندۀ نهایی بازی نیست. شاید اون کسی که زودتر توی دعواها کوتاه میاد، همونیه که بیشتر دلش به حال ما و رابطمون میسوزه.

 

ربطش به پری؟ خوب من این 7 ماه از پری دلخور بودم. که علی رغم اون رابطۀ بشدت گرم و منحصر به فرد، و واقعا تکرار نشدنی، کامل ارتباطش رو با من قطع کرد. نه تولدم، نه فوت خاله م هیچ مناسبتی تبریک و تسلیت نگفت. اون زمان از روی احساس ناراحت بودم. ولی میام با این فلسفۀ ایکیویی به قضیه نگاه میکنم. میبینم که کار پری در تموم کردن کامل رابطه بدون هیچ بازگشتی، چقدر مفید و سودمند بود در مقایسه با دخترهایی که نخ رابطه رو نگه داشتن، و هر وقت من میخوام فراموششون کنم با سلامی پیامی درخواستی واقعا مانع این میشن من به زندگی عادی خودم برگردم. الان مدتهاست به این جمع بندی رسیدم کسی که، مثل پری، بعد اتمام یک رابطه، بدون هیچ بازگشتی به گذشته، کامل ارتباطش رو با طرف مقابل قطع میکنه، دلسوز واقعی ما همون آدمه. چون نمیخواد ما توی خاطرات گذشته دست و پا بزنیم. نمیخواد فرصت نگاه باز به آینده رو از خودش و ما بگیره، با نگه داشتن ما در یه برکۀ راکد، به اسم خاطرات.

 

نتیجه؟ نتیجه اینکه امشب، شب تولد پرستو، خیلی با خودم دل دل کردم که بعد 7 ماه دلتنگی، حداقل به بهونۀ تولدش بهش پیام بدم. ولی فکر کردم فلسفۀ پری چیزی جز این بوده این 7 ماه. و شاید 7 ماه تلاش کرده من رو فراموش کنه. و الان واقعا دور از انصافه با یک پیام تلاشهای 7 ماهه ی طرف مقابل رو زایل کنم. ترجیح میدم با پیام من یاد رنج و عذاب هفته های آخر رابطه با من نیفته اگر یاد من نیست. کلا یاد من نیفته اگر یاد من نیست. و ترجیح دادم این پست رو اینجا بنویسم، تا اگر روزی ساعتی دوباره یکهو یاد من افتاد و تصمیم گرفت یک سری به وبلاگ بزنه، خودش این پست رو ببینه و بدونه که به یادشم. تولدت مبارک مَلو جان :) بهترین آرزوها رو برات دارم و امیدوارم امشب یه رتبۀ عالی در کنکور ارشد، بهترین کادوی تولدی بوده باشه که خودت به خودت دادی :)