فاجعه ی زلزله ی بم، سال ۸۲ من ۱۵ ساله بودم و یادمه هرچی جنس و پتو و ... اضافه تو خونه داشتیم بار زدیم بردیم مراکز هلال احمر برا کمک به زلزله زده ها. 

هفته بعد خبر شنیدیم چند تا تریلی بار اجناس اهدایی رو تو کرمان دزدیدن.

همون شد من دیگه هیچ وقت تو این سانحه ها به هلال احمر کمک نکردم.

خواستم بگم قریب ۲۰ سال قبل یه مسوولی قصور و کوتاهی میکنه و یه دزد بیشرفی دزدی میکنه، باعث یک عمر بی اعتمادی من نوعی میشه و این بی اعتمادی همیشه به حس انسان دوستیم غالب بوده و جلوی کمک های منو گرفته.

بعضی شرها، روح یه خیر تو جامعه رو تا ابد می کُشه.