...
مقدمۀ داستان - دقیقا یک هفته پیش، دوشنبه، که با ماشین رفته بودم با TAP30 کار کنم؛ بین سفرهام بودم، حوالی تهرانپارس، که مسافر خورد طرفای غرب تهران (سمت خونه خودمون). سوارشون کردم، یک خانم دهۀ شصتی بود، سر صحبت رو باز کردن (کلا خودم آدمی نیستم مزاحم خلوت افراد بشم و بخوام تنهایی خودم رو به قیمت برهم زدن آرامش فکری اطرافیان پر کنم. در روابط هم همینجورم، له لهِ حرف زدن دارم ولی هیچ وقت امکان نداره پیام اول رو بدم. در عوض امکان نداره پیامی بگیرم و با ذوق بحث رو ادامه ندم). خلاصه یکم از خودهامون گفتیم و اینکه من کارشناسی و ارشد شریف هستم و قراره معلم بشم و اینکه ایشون دکترای عمران دارن (یا معماری - نگفتن دقیق) و در انجام پروژه های ساختمانی تیم تخصصی رو مدیریت میکنن. وقتی رسیدیم به مقصدشون، گفتن ممکنه شما 9 و نیم شب همین جا باشین منو برگردونید منزل؟ آخه شبا اصلا ماشین گیر نمیاد سمت شرق تهران (تأیید میکنم. خودم به عنوان راننده با اکراه سفرهای شب به شرق تهران رو قبول میکنم. چون میدونم اگر برم شرق دیگه امکانش زیر 10 درصده مسافر برای برگشت به سمت غرب و خونه بهم بخوره). آدمی هستم که امکان نداره درخواست کمک اطرافیان رو رد کنم. حتی قبل فکر کردن به سختی یک خانم برای برگشت به منزل بدون داشتن تاکسی اینترنتی، در جا گفتم چشم. گفت شمارۀ منم ذخیره کنید من فلانی هستم، متخصص در تمامی پروژه های ساختمانی امری بود در خدمتم. ساعت 9 و نیم شب در محل بودم، و ایشون به همراه دوستشون، که ایشونم یک خانم در همون سن و سال بودن، سوار شدن. نمیدونم چرا، ولی با خودم گفتم حتما در مکالمۀ این دو دوست به این نکته اشاره شده که ایشون رو یک رانندۀ اسنپ دانشگاه شریفی رسونده سر قرار :)) و هی فکر می کردم قراره اتفاق خاصی بیفته :)) راه که افتادم خانم اول گفتن کرایه رو چقدر حساب میکنید؟ این دوستم با من میاد تهران پارس و برمیگرده منزلشون همین غرب تهران. گفتم که لطفا در نرم افزار تپسی بزنید ببینید چقدره قیمت رفت، گفت زده 32 هزار تومن، گفتم خوب با توجه به 15 درصد کمیسیون تپسی، 4800 تومن کمیسیون تپسی هست و حدود 25 هزار میرسه به من. برگشت هم همین مقدار، اگر راضی هستین رفت و برگشت 50 هزار حساب کنیم (که به وضوح برای من ضرر بود دیگه. مخصوصا اینکه تپسی حداقل در حد شعار، پول بنزین سفرها رو حساب میکنه تا راننده ها با بزنین 1500 مسافر ببرن و نه با بنزین 3000. پس فقط بحث کمیسیون نبود، من در واقع قبول کردم فقط با وسوسۀ اینکه ممکنه اتفاق خاصی بیفته با اون خانوم و دوستش، که بشدت هم خوشگل بودن :دی). خوب دیگه وراجی بسه، فقط بگم این دو خانم رو رسوندم تهرانپارس و دوستشون رو هم برگردوندم غرب تهران بدون هیچ اتفاق و حرف خاصی :/ تازه بین راه از صحبتهای بینشون متوجه شدم هر دو متأهل هم بودن :| نوش جونم حقمه :)) فقط این وسط وقتمو الکی ضایع کردم. حالا این داستان نمک ماجرا بود. برم سر اصل حرفم:
اصل داستان - کلا به هر طریقی که مسافری از تپسی عایدم میشه، اگر نرم افزار خاموش بشه به دلایل مختلف (من جمله درخواست مسافر)، مبلغ کمیسیون شرکت رو کم میکنم، چون اون حق من نیست. و به هیچ وجه از مسافر نمیگیرمش. به این فکر میکنم گاهی، که مبالغ کمیسیون تپسی واقعا سرسام آوره. 15 درصد خیلیه. یعنی از هر 400 هزارتومن کار خالصِ روزانه، راننده باید 60 هزار تومن به شرکت بده صرفا به عنوان کمیسیون لینک کردن مسافر به سفیر. ضرب و تقسیم این مقدار کمیسیون در تعداد راننده ها و در شهرهای فعال در زمینۀ تاکسی اینترنتی، مبالغ بالای چندمیلیارد تومن درآمد روزانه رو برای شرکتهای اینترنتی حاصل میکنه. و من آدمی هستم که همیشه منطقم مخالف عدم تناسبِ درآمد با زحمت یا کالا بوده. من در برابر پولی که میگیرم، حتما باید یا خدمتی ارائه بدم یا کالایی، متناسب با همون مقدار پول دریافتی. اگر بگین این درآمد حقِ ایده ست، خوب آخه والله این ایدۀ تاکسی اینترنتی هم از خود این اخویهای معظمِ تپسی و اسنپ نبوده. دیگه هرکی GTA بازی کرده باشه (که هر ننه قنبری بازی کرده!) ذهنش این ایده رو از اجنبیها گرفته. در کل، من این سود سرشار رو واقعا حقِ شرکتهای تاکسی اینترنتی نمیبینم. شرکتهایی که هر روز هم دارن بیشتر هم میشن (به تازگی گویا "آرمش" هم به این یگان حمل و نقل اضافه شده).
با خودم تحلیل میکنم که چی شد مسافر و راننده به اینجا رسیدن؟ که مجبور شدن بخشی از پول خودشون رو برای استفاده از خدمات حمل و نقل اینچنینی، به شرکت ارائه دهندۀ نرم افزار بدن. و چه راهی هست پیش روشون اگر روزی بخوان دوباره بدون پرداخت این کمیسیون، از خدمت و پول همدیگه استفاده کنن.
مسلما اگر قرار باشه روزی این حق کمیسیون و این شرکت واسطه حذف بشن، یک راه پیش رو این هست: که مسافر در مبدا خودش یک ماشین دربستی بگیره (مثل قدیم)، قیمت مصوب رو تعیین کنن (که لزومی نداره شرکت اینترنتی تنها مرجعش باشه - مملکت باید انقدر شفاف باشه که مشکلی در این قیمت گذاریها نباشه - الان دوست خود من از بچه های سمپاد یک ربات تلگرامی نوشته که با وارد کردن لوکیشن مبدا و مقصد، وصل میشه به اپلیکشنهای تپسی، تپسی لاین، اسنپ، ماکسیم، اسنپ باکس و ... و قیمت تمامی اینها رو از دیتا بیس به کاربر میده. مسلما این دیتا بیس قیمت گذاری میتونه توسط یک ارگان دولتی در اختیار عموم مردم قرار بگیره، بدون دخالت شرکتهای تاکسی اینترنتی). از اون 15 درصد کمیسیون که سهم شرکت واسطه بوده، مثلا 10 درصد سهم مسافر باشه و 5 درصدش رو بده به راننده. یعنی 90 درصد قیمت رو مسافر پرداخت کنه به راننده. یه بیلاخ هم بدن به شرکت تاکسی اینترنتی.
ولی خوب این وسط، چی شد که ما مردم با خودمون کنار نیومدیم؟ چرا مجبوریم، و بدتر از اون، به کدوم جرم، محکومیم که یک شرکت اینجور بینمون واسطه بشه و این پول کلان رو از جیب ما و جیب راننده بگیره؟
1- دندونگردی راننده های تاکسی و آژانس - دلیل اصلی استقبال از تاکسیهای اینترنتی، قیمت کمتر اولیه نسبت به دربستی ها و آژانسها بود. خوب، وقتی همین مبلغ هم، تازه با کسر 15 درصد کمیسیون، برای راننده سود داره، چرا 10 سال قبل اون قیمتهای گزاف رو به مسافرهای دربستی پیشنهاد میدادن؟ پس حقشونه که با ورود تاکسیهای اینترنتی، کمر تمامی تاکسی گردشیها و آژانسها خورد شد. از ماست که بر ماست.
2- عدم امنیت، هم برای مسافر، هم برای راننده - یکی از اصلیترین مزایای تاکسیهای اینترنتی، امنیت هست، مخصوصا برای مسافر. منِ راننده هم به جای مسافر بین راهی، ترجیح میدم مسافری رو سوار کنم که حداقل شماره موبایلش در شرکت تپسی ثبت شده. انقدر خفاش شبها (کلیک)، دختر سوار کردن و کشوندن باغ و بیابون، انقدر ملت راننده خفت کردن و زیر پل وسط شهر بیرون شهر تو جاده پول و ماشینشو زدن. انقدر بخش امنیتی مملکت در این مورد کوتاهی و قصور کرد (به عنوان تجربه سرباز کلانتری توضیح بدم که دوستام موقع گشت با سمندِ کلانتری، بهم میگفتن شهاب ببین، ما سربازیم، پدر و مادرمون خونه منتظرن بعد خدمت سالم برگردیم خونه. مگه خلیم تا بی سیم اومد مورد گزارش شد بریم سر محل؟ 10 دقیقه لفت میدیم. بعد 10 دقیقه میریم در محل و بیسیم میزنیم به مرفوک که مرکز، در محل حاضر شدیم و مورد مشاهده نشد. والسلام. والا چرا خودمون رو بندازیم وسط هچل و تیراندازی و تعقیب و گریز؟ ما سرباز وظیفه ایم. پلیس تعلیم دیده نیستیم که! بله خلاصه اینم از مزایای به کار گیری نیروی وظیفۀ دانشگاهی در خدمات پلیسی و انتظامیه دیگه. کسی که پولی نمیگیره برای خدمت و برقراری انتظامات، تازه باید جونشم بذاره وسط، قطعا برقراری نظم و امنیت به یک ورشه. چرا نباشه؟!). در این مورد هم از ماست که بر ماست، هم از نظام است که در ماست.
3- ما تحصیل کرده ها - خوب اسنپ و تپسی اومدن تا به ما فوق لیسانس دارها کمک کنن محتاج نون شبمون نباشیم. تلخه ولی حقیقته. بالاخره روحانی ما رو هم در لیست اشتغالزایی خودش جای میده. ماهایی که رومون نمیشه با فوق لیسانس بریم میدون آزادی زیر زیر گذر سعیدی داد بزنیم سه راه آذری 2 نفر، با آب جوبهای خیابون نادریِ بلوار کشاورز لُنگمون رو خیس کنیم و شیشه پراید رو تمیز کنیم و با راننده های دیگه سر مسافر گلاویز بشیم، اسنپ و تپسی به ما کمک کردن خیلی جنتلمن مأبانه (شایسته و درخور مدرکمون!!!) بشینیم داخل ماشین پشت گوشی و مسافر قبول کنیم و برسونیم. اینجا یکی مقصر منم و خانواده م که در این ممکلتی که دکتر مهندس از سر و کولش بالا میره، اصرار داشتن به درس خوندنمون، یکی مقصر قطعا نظام و دولتی هست که برای منِ دانشگاه شریفی که هم استعدادشو دارم، هم پشتکارشو کاری آماده نداره. پشتکارشو دارم چون هم در دوران خدمت سربازی سر داشتن من دعوا بود (یگانها التماس میکردن سرگردمون من رو بفرسته برای خدمت پیش اونا)، هم الان با امتیاز 9.7 توی تپسی سر داشتنم دعواست و هر ماه که سفر نمیرم خانومی که مسئول پیگیری هستن از شرکت تماس میگیرن که شما جزو سفیران امتیاز بالای ما هستین و علت کار نکردنم رو جویا میشن. در هر صورت در مورد خودم شک ندارم مشکل از استعداد یا پشتکارم نیست. و این رو باید از نظام جمهوری اسلامی هم پرسید که چرا 2 سال برای یک ارشد شریفی با این پشتکار، برای سرباز نمونۀ سال 96 ارتش خودش، شغلی سراغ نداشته. که حالا این من، بخوام ممنون و متشکرِ تپسی باشم برای اینکه یک راه درآمدزایی برای من و کلی تحصیلکردۀ دیگه در کشور ایجاد کردن، البته با مسافرکشی!
جمع بندی - دلایل بالا همگی باعث شد به وضع فعلی دچار بشیم - اینکه کاری که میشد بین خودمون با صلح و انصاف انجام بدیم، حالا یک شرکت ثالثی بینمون حَکَم بشه و 15 درصد از مبلغ معامله شده رو هم بریزه توی جیب مبارک خودش، فقط به این برکت و میمنت که منِ راننده، و شمای مسافر، بلد نبودیم بدون قورت دادن همدیگه و جویدن رگ گردنِ هم دیگه از خدمات هم استفاده کنیم، مثل بچۀ آدم.
پینوشت - ابعاد فاجعه: اخیرا در 6 ماهۀ گذشته یک مورد در محاسبات مبلغ سفرهای تاکسی اینترنتی اضافه شده تحت عنوان "عوارض شهرداری)، به عنوان مثال این سفر رو ببینید:
پرداختی مسافر 25500 تومان
عوارض شهرداری منفی 377 تومان
کمیسیون منفی 3768 تومان
درآمد سفیر 21355 تومان
------------------------
یعنی اومدن گفتن آقا شهرداری گفته من مالیات بر درآمد تاکسی اینترنتیها رو از هر سفر میخوام! بیارین روی قیمت. یک زبونه باز شده برای عوارض شهرداری. حالا لابد دو روز دیگه راهنمایی رانندگی سهم میخواد، دو روز دیگه صدتا ارگان پیدا و پنهان دیگه که همه میشناسیم از این درآمدها سهم میخوان. حجم مبادلات به قدری بالا هست که بعضیا به این راحتی نتونن ازش بگذرن.
پینوشت - این یه مثاله. مثالهای دیگه ای که ما با کوتاهی خودمون، و گلآلود شدن رودخونه توسط مسئولین، داریم باعث این سودهای سرشار برای دیگران میشیم، بر عهدۀ خودمون. از قیمت اجناس وارداتی بگیر، تا کانونهای توجهات ما در اینستا، سایتهای شرطبندی و ... و صدتا مثال دیگه که در همه ما داریم از عرق زحمت پدر و مادرمون و خودمون قطره قطره، جمع میکنیم برای استخرها و لاکچری بازیهای کسایی که شاید کمترین هنری ندارن، جز موج سواری روی جهل ما و نیازهای ناشی از جهل ما. جهل از خیلی از ابعاد.
چرا این وضعیت تَه نداره؟ چرا هروز باید موقعیتمون از دیروز بدتر و بدتر بشه؟ حاضر بودم تنها مشکل کشورم نژادپرستی یا سوختن جنگل باشه ولی فکر کنم اینها فقط ۱۰/۱ معضلاتمون باشه.. این چیزایی که اینجا خوندم حتی تو مبتدی ترین اقتصادها و کشورها مثل یه شوخی کثیفه