شخصی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

کامنتهای من - ۱: راهنما نزنید!

کلا تو کشوری هستیم که تو رانندگیشم تا زمانی که راهنما نزدی میتونی لاین عوض کنی. همین که راهنما بزنی بفهمن کدوم لاین میخوای بری دیگه بهت راه نمیدن گوساله ها.
تو این ایران اصلا نباید برنامه هاتو برای بقیه بگی. همیشه بدون راهنما زدن بپیچ

 

تعریف از خود نباشه ولی کلا همیشه کامنتای خودمو تو فضای مجازی دوست داشتم. برعکس بقیه که اصلا دوست ندارن کامنتامو و توی همین بیان بهم گفتن "لجن" :))))

در هر صورت من کامنتامو دوست دارم حتی خیلی خیلی بیشتر از پستهام. و تا ۳۰ سالگی که کولاک میکردم با کامنتام ولی سال به سال گزندگیش کمتر شد و بیشتر عادت کردم به صلح با نویسنده های پستها. با این حال به نظرم کامنتام شایستگی اینو داره یه موضوع تو وبلاگم بهش اختصاص داده بشه. البته بیان نذاشت موضوع جدید اصافه کنم گفت باید بخری:/ حالا یه روز که با لپتاپ بودم موضوعشم راست و ریس میکنم. فعلا این اولین پست تا بریم ببینیم چی میشه بقیش

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

چهار پُک عمیق

امروز بعد تقریبا ۱ سال الهه رو دیدم. رفتیم پیتزا سنسو. سر میز کلی گفتیم و خندیدیم از خاطرات ۵ سال قبل.

نوشیدنی نوشابه سفارش دادم. باز کردم‌نی گذاشتم داخلش گذاشتم جلوش. گفت مثکه یادت رفته ها من نوشابه نمیخورم. گفتم نه مثکه تو یادت رفته. گفت آهانننن آره همینکه تا من ازش نخورم‌تو نمیخوری :)) گفتم‌اره بوس که نمیدی حداقل یکم با نی عشقبازی کنم :)))

 از سیگار پرسید و گفتم نه هوز نمیکشم و شکر خدا همکارای سوئیتمون سیگاری نیستن.

بعد پیتزا تو ماشین گفت اشکال نداره یه سیگار بکشم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه بابا چه ناراحتی. یاد شهرزاد و نگار افتادم که اونا هم عزیزترینام بودن و اهل سیگار و قلیون. لباش روی سیگار بدجور وسوسه می ‌کرد و گفتم آخرشو بده من بکشم. ۴ پک آخرشو داد به من گفت نده داخل ریه. اولین پک رو کشیدم تو ریه و بدجور سوزوند. دومی و سومی و چهارمی رو عمیقتر دادم داخل گفتم بمونه به یادگار تو ریه م از امروز قشنگ کنار تو. یکم جلو تر تو پیچ ستاری نم بارون ریزی گرفت و از قضا هم زمان نم نم بارون پازل بند پخش شد تو ماشینش... سیگار هم طعم دود دلچسبش تازه داشت از ریه م در میومد. بهم گفت ولی عجیبه دادی تو سرفه نکردی مطمئنی سیگار نمیکشیدی؟

برا خودمم عجیب بود مهربون بود با ریه هام سیگاری که از لبای اون برداشته بودم...

این ۴ پک بماند به یادگار کنار اون پکی که ۴ سالم بود عموم گذاشته بود رو لیم‌و سوزشش باعث شده بود تا امروز از سیگار متنفر باشم. 

 

پست قبلو ننوشتم که این پست رو توجیه کنم. تو پست قبل منظورم گناهای نابخشودنیتر از سیگار بود :))

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
شهاب غ

فرق بزرگ کار خوب و کار بد

نمیدونم قبلا تو صحبتام گفته بودم یا نه. ولی همیشه تاکید کردم‌و کمتر کسی جدی گرفته این‌حرفمو: 

اینکه فرق انجام دادن کار خوب و صواب با انجام ندادن کار بد و گناه چیه؟ فرق بزرگش اینه:

تو با یک بار انجام دادن کار خوب به قهرمان تبدیل میشی. ولی برای قهرمان شدن‌در کار بد باید کل عمر مراقب باشی اون کار خطا رو انجام ندی. اینجاس که همیشه گفتم ارزش گناه نکردن خیلی خیلی خیلی بیشتر از ارزش عمل صالح و خیراته. واقعا کار خیر کردن پز دادن نداره راحتترین کاره در مقابل اینکه تو بخوای یک عمر مراقب رفتار بدت باشی.

دقیقا قصه ی دروازه بان و مهاجم تو فوتباله. مهاجم رو با گلاش قضاوت میکنن و دروازه بان رو با اشتباهاش. یه مهاجم تو ۹۰ دقیقه عمر بازیش ۲ تا گل بزنه بقیشو راه بره امتیاز خوبی بهش میدن. برعکس یه دروازه بان حتی کل ۹۰ دقیقه رو حواسش باشه و دقیقه ۹۰ اشتباه بد بکنه کمتر کسی میبخشدش. غافل از اینکه دروازه بان ۹۰ دقیقه مفید بود و بی اشتباه ولی بازی مهاجم فقط ۲ دقیقه مفید بود. 

از دو منظر این پست رو نوشتم:

از دید درونی، منِ شهاب خیلی باید انرژی زیادی بذارم رو نکردن کارای بد. کار خوب کردن راحته و این‌روزا دارم زیادم بابتش تشویق میشم. ولی وای به روزی که بلغزم و کارهای بدی که تاحالا وسوسه ش بوده و با تخلیه انرژی مغزی زیاد جلوی انجامشو گرفتم رو انجام بدم.

از دید بیرونی هم کمتر آدما رو برا کارهای بدی که عادتشون نیست قضاوت کنیم. اونی که پلیدی عادت شده براش کارش از کار گذشته. ولی اونی که یکبار گناه میکنه.. حتی بدترین گناهی که تجسمشو میکنی. حتی اگه آخرای عمرش باشه رو جا برا بخشش بذار. همونجوری که یه دروازه بان و مدافع بابت اشتباه دقیقه ۹۰ استحقاق بخشیده شدن دارن.

قضاوت نکنیم و راحت ببخشیم .

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ