شخصی

۵ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

ازدواج قبلی مهمه؟

میگم: تو بهترین دختری هستی که من تو زندگیم دیدم.

میگه: تو اصلا میدونستی من قبلا یکبار ازدواج کردم؟

میگم: اولا که نه از کجا باید میدونستم! ثانیا چرا فکر میکنی یکبار ازدواج کردنت باید نظرمو در مورد اینکه بهترینی تغییر بده؟

میگه: چی بگم والا

میگم: اتفاقا اینکه قبلا ازدواج کردی هم حرف منو ثابت میکنه که از نظر بقیه هم بهترین بودی دیگه. تو دور و زمونه ای که همه رل میزنن کات میکنن باز رل میزنن، باز کات میکنن، ازدواج کردن و جدا شدن اصلا مساله مهمی نیست. البته خوب دروغ چرا برام خیلی مهمه از ازدواج اولت بچه نداشته باشی. اونم صرفا به این دلیل که منی که تجربه پدر شدن ندارم اصلا نمیتونم همگام با دغدغه ها و نگرانیای یه مادر برا بچه هاش جلو بیام و به نظرم مسئولیتهای پدرونه الان برام زوده.

 

+ و ضمن اینکه عمیقا به مکالمه ی بالا اعتقاد قلبی دارم، ولی برای همه یک نسخه نمیشه پیچید. مخصوصا اگر مادر پسر در قید حیات باشه و کنترل حتی نسبتا کمی هم روی انتخاب پسرش برا ازدواج داشته باشه، معادله بالا کلا به هم میریزه.

 

+ مکالمه واقعی

 

 

۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
شهاب غ

باگ روانی ذهن زن!

محمد راد

پسرهای دختر باز چطور خودشون رو برای دختر، تبدیل به یه چالش میکنن؟

.

اینا همزمان با چند نفر دارن صحبت میکنن، مثلا چهار پنجتا پروژه برا خودشون تعریف کردن، یه ذره میان با این صحبت میکنن، یهو وسط چت میرن. یا مثلا دو روز بعد جوابشو میدن. یه ذره باهاش دوباره گرم میگیرن. دوباره میرن.

آروم آروم آروم آروم با این کار برای دختر تبدیل به یک چالش میشن. 

ببینید روان زنها یک باگی داره. 

وقتی که یک نفر غیر قابل دسترس میشه، احساس میکنه یه چیز خیلی خفنیه. و پسرای دخترباز این کار رو به صورت طبیعی انجام میدن. 

برخلاف پسرای عاشق؛ پسر عاشق چی کار میکنه؟ 

تمام تمرکزش رو میذاره رو یه نفر، اون آدمم زده میشه. احساس میکنه این پسره دیگه بدست اومده ست. 

....

یکی از نقطه های لغزش Nice Guy ها اینه که یه موقعهایی نیاز جن‌سیشون عود میکنه، میخوان هرجوری شده یه قرار بذارن. 

پسرای دخترباز س‌ک‌سشون تامینه، برای همین عجله نمیکنن. دختره پیگیرش میشه، این اصلا عین خیالش نیست. آروم آروم یهو میبینی ۵ نفرو درو میکنه برای خودش. 

البته من قبلا هم گفتم. خلاصه اینجور چیزا چیزیه که در نهایت به شما آسیبهای جدی میزنه. کلیپِ چرا تعدد روابط به ضرر شماست رو هم در این زمینه میتونید ببینید.

#ravanezan

سه روزه بالای بیست بار این کلیپو دیدم و هاج و واجم :/

یعنیییی لعنت به جنستون

لعنت به باگ روانیتون

و لعنت به ذهن لاشی پسندتون

 

همین و دیگر هیچ

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
شهاب غ

پیروز و احتمال انقراضش

به واسطه ی یک دوست بیانی جزو اولینهایی بودم که اینستاگرام علیرضا شهرداری رو قبل معروف شدنش (به واسطه پرستاری از پیروز) دنبال کرده بودم. ولی کلا از اول هم اصلا علاقه ای به دنبال کردن اخبار پیروز نداشتم. 

جزو کسایی هستم که عقیده دارم طبیعت همیشه کاری رو میکنه که به نفع خودشه. وقتی شرایط برای زندگی یه گونه مساعد نیست، طبیعت اون گونه رو منقرض میکنه تا نسلها زجر نکشن. حالا ما آدما برعکسیم. عوض مقابله کردن با علت، گیر دادیم به معلول. زیست بوم ایران رو برا زندگی یوز ایرانی ترکوندیم و این گونه الان حکمت طبیعت حکم میکنه که منقرض شه چون جا و شکار و امنیتی برای بقای نسل نداره. حالا ما گیر دادیم که نه آقا بیا به زووور بچه دار شو ما نسلتو لازم داریم.

از نظر من تمام این آدمایی که گیر دادن نسل پیروز بیچاره رو نجات بدن و پیگیر اخبارش هستن، همون قدر جاهل و بی تدبیرن که اینایی که گیر میدن ما تو ایران بچه دار بشیم تا جمعیت کم نشه. چون ما هم دقیقا مثل اجداد پیروز نتیجه گرفتیم ایران برای بقای نسل مناسب نیست، حالا شما هی به جا حل کردن علت و بهبود شرایط و رفاه اجتماعی، بیا بچسب به معلول و ماشین بده به مادرای سه فرزند و ...

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
شهاب غ

جا مانده از لردگان

قبلا نوشته بودم که تابستون دوره کارورزی لردگان بودم استان چهار محال و بختیاری.

یه استان با طبیعت خیلی قشنگ با آدمای خیلی خیلی قشنگتر.

من تقریبا با خیلی اقوام زندگی کردم. از مادرم که خراسان و مازندران خونه خریده بود و سالی یه ماهش اونجاها بودیم، تا سربازی که اردبیل بودم و یک سوم گروهان تورک بودن و یک سوم گروهان کورد. تا محل کارم که جنوبه و ۳ ماهی هم در خدمت لرهای عزیز بودم لردگان. دوست دخترم که الی ما شا الله کورد و شیرازی و تهرانی و تورک و لک و اصفهانی و ... داشتم :/ 

و این ۳ ماه لردگان شیرینترین خاطره ی زندگی من بود با اختلاف. با پوست و گوشت و استخونم قشنگ لمس کردم که زندگی وسط لرها چقدر شیرینتر و راحتتر از زندگی تو غربت شهرهای دیگه س.

من اصلا آدم نژاد پرستی نیستم و اصلا به همین دلیله که زندگی وسط لرها خیلی بهم چسبید. چون برعکس کوردها و تورکها، لرها خیلی ساده تر غریبه تو خودشون میپذیرن و خیلی خیلی رفتار بهتری داشتن باهام. من خودم یک رگم تورکه از طرف مادر. و در خانواده مادرم هم حتی اینو نمیپسندم که خودشون رو دست بالاتر از نژادهای دیگه میبینن.

امیدوارم کسی جبهه نگیره. این پست صرفا یک تجربه شخصی بود برام که بیان شد و صد البته استثنا هم زیاده و صد البته ممکنه برداشت من از زندگی میون قومیتهای مختلف خطا داشته باشه.

ولی خودم یک روز اگر قرار باشه زندگی تو غربت در بین یکی از قومهای ایران رو انتخاب کنم، قطعا زندگی در جمع لرها گزینه اولمه.

 

+ پنج ماهی هست دنبال فرصت بودم از لردگان بنویسم ولی سر شلوغی پاییز و زمستون تو شرکت اجازه نمیداد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ

جنگ؟ نه ممنون

میگه: تو برای نگه داشتن من اصلا نجنگیدی

میگم: من برا چیزی و کسی میجنگم که میخوان به زور ازم بگیرنش. جنگیدن برا کسی که خودش عقل تصمیم گیری داره و خودش پای رفتن یا دل موندن داره رو قبول ندارم. کسی که خودش میخواد بره اتفاقا کفشاشم جلو در جفت میکنم براش راحتتر بره.

 

در کل به نظرم احمقانه ترین انتظار همینه؛ که دخترا انتظار دارن عاشقاشون با هم بجنگن و اینا بهترین رو انتخاب کنن. کتاب قصه س مگه؟ من پسر برا رفاه تو میجنگم و این حسابش جداس. ولی برای نگه داشتنت؟ تو قناری نیستی بندازمت تو قفس. بسلامت

 

+ مکالمه خیالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شهاب غ