عالم همه سرگشتۀ ترفند لبانت *** ابروی گره کرده و پیوند لبانت
پیوند گسستی و گره باز گشودی *** تا بشکفد این باغ به لبخند لبانت
بر دفتر جانم ز ازل نقش تو بنشست *** استادی و من شیفتۀ پند لبانت
لبریز و لبالب شده جانم به لبم تا *** مشتق کنی این واژه به پسوند لبانت
یا ایتها العشق که این تلخی ایام *** شیرین شود از مزۀ چون قند لبانت
در محکمه ت دل، لبِ رسوایی ما شد *** زان جرعه که نوشید ز سوگند لبانت
از بند جهان وا رهد آن دل که بیفتد *** در سلسلۀ موی تو و بند لبانت
گاهی بنما یادی از این دل که نپوسد *** ضحاک، به زنجیرِ دماوند لبانت
پنجم اسفند 1394
+دستمون که خالیه مجبوریم شعر کادو بدیم برا سپندار مذگان و اینا :D