(خانوم اولی) + ولی واقعیتش د**** مدل زندگی که داره و انتخاب کرده خیلی با تو و من و دیگرانی فرق داره
یه لایف استایل آزاد داره
من همون برخورد کوتاه که تو خونتون دیدم این برداشت رو کردمو بنظرم باید بذاری زندگی خودشو بکنه چون تصمیمش رو گرفته، ممکنه خیلی اشتباهات بد بکنه یا شایدم نکنه
ولی اگه اشتباهی کرد نمیتونی جلوشو بگیری
واقعیتش اینه
چون انتخابش اینه
(شهاب) - اره منم موافقم
مرسی🌸🌺
+اونروزی که من گفتم چرا اینجور کیسا و تو ناراحت شدی میخواستم اینجور بگم
ببین منظورم این بود حالا به هر دلیلی که من نمیتونم قطعی بگم به این دلیل و اون دلیله، علاقه به آدمایی داره که از دید مثلا تو خط قرمزایی رو رد کردن
حالا بهرحال انتخاب و سبک زندگیشه
- خوب راستش رو بخوای این رو همه دخترا دارن حتی تو
و هر دختری بعدها من باهاش بودم این علاقه به پسرای اصطلاحا bad boy رو داشته
+من برای ازدواج ندارم😅
هرگز با این کیسا ازدواج نخواهم کرد
- تو **** ازت خواستگاری میکرد ازدواج میکردی دیگه
+ نه
- حله
+ واقعیتش رو میگم شهاب
این مدل پسرا کیس مناسب ازدواج نیستن
فقط بخاطر سیگار نمیگم
بخاطر اینکه اصرار دارن مثلا وانمود کنن خط قرمز ندارن
خلاصه نگرانیت رو میتونی مستقیم با د***** در میون بذاری ولی خب اعتمادش رو خراب نکن
- درسته ببینم چکارش میکنم
+ باشه
چند روزی هست این مکالمه و مشورت گرفتن من از خانوم اولی ضربۀ محکمی زده به باورایی که این 6 سال (و بعد آشنایی با خودش) برای خودم ساخته بودم. وقتی 25 سالگی بعد از یه ماه رمضون استخاره، عید فطر بالاخره پیام دادم بهش و گفتم میشه شماره منزل رو بدین تا مادرم تماس بگیرن خدمت خانواده، جواب داد که "به نظرتون زود نیست به خانواده گفتین؟! یکم آشنا شیم تا بعد ارشدتون بهتر نیست؟". همون لحظه بود که من پا گذاشتم روی تمام اصول خودم و ذره ذره از اون شهاب بسته و مقیدی که فقط و فقط بین خطوط حرکت میکرد، فاصله گرفتم و خود اصلیمو بعد تحقیرهای خانوم اولی گم کردم. و روز به روز پسرای روشنفکر بیشتر برام یه یک الگوی دست نیافتنی تبدیل میشدن، پسرای روشنفکری که به چیزی جز تابوشکنی فکر نمی کردن، از دود و دم و مشروب و س/ک/س گرفته تا هر خط قرمز دیگه که رد شدن ازش رو افتخار می دونستن، قشنگ یادمه روزی رو که از رابطه با یکی از این پسرای روشن فکرِ پولدار برمیگشت، داشت خودش رو متقاعد می کرد که آیا اون پسر از س/ک/س بیشتر از انتظار اونقدری لذت برده که بیاد خواستگاری یا نه. متأسفانه من یه بچۀ لجباز و عنقم که حافظه م بشدت قویه. مخصوصا توی مواردی که تحقیر شدم. حالا، حالا که 6 ساله یک سری باور جدید از یک پسر ایدال برای خودم ساختم، این دختر میاد و با یه پتک اینجوری می کوبه به تمام اون چیزی که من توی این 6 سال بعد از آشناییش ساخته بودم.
فعلا نمی تونم نتیجه گیری کنم. یک هفته هست کامل منگم. گیجِ گیج. نمی دونم اون پسرای تابوشکن روششون درسته، یا پسرای مقید، فعلا فقط این رو میدونم: باورتون رو برای هیچ خری تغییر ندین. به خاطر هیچ خری از عقایدی که فکر می کنید درسته عقب ننشینید. و مراقب ترویج عقایدتون باشید. چند سال دیگه به همین راحتی مروجین میزنن زیر اون عقایدی که کردن توی ذهن من و شما. کلا به نظرم هیچ آدمی تا قبل 40 یا 45 سالگی حق نشر هیچ عقیده و مسلکی رو نداره. در واقع گه میخوره که میاد و ترویج میکنه مثلا س/ک/س آزاد باشه و فلان. همین آدم، به چهل سالگی که نزدیک میشه، میاد میگه نه من پسرای تابوشکن رو برای ازدواج نمیپسندم. من ترجیح میدم برای ازدواج به کسی فکر کنم که برای خودش خط قرمز داره. هرچند خودم به عنوان دختر در دوران جوونی یکی از مروجین س/ک/س آزاد بوده باشم.
وای خدا مغزم داره میترکه. فقط بگم برعکس این قضیه توی جامعه خیلی صادقه. یعنی پسرایی که دنبال دختر روشنفکر برای دوستی هستن و وقتی پای خانواده و خواستگاری و ازدواج وسط میاد یهو خط قرمزها و تابوها براشون ارزشمند میشن.
پینوشت: من بعد 6 سال دوستی با خانومها، یک نتیجه ی کلی گرفته بودم. گفته بودم دوستی به هر طریقی بدون رابطۀ جنسی به درد نمیخوره. و کاملترین نوع و بهترین نوع تعهد جنسی هم به نظرم در قالب ازدواج هست. و خدا هم یه شناختی از بندش داشته که دوستی دختر و پسر رو حتی بدون تماس، حتی به صورت عاطفی حروم اعلام کرده تا قبل ازدواج. برای همین یک مدتی بود این خط فکری رو نشر می دادم که اگر مقید به اسلام هستین، ازدواج کنید، اگر هم نیستین، بدون س/ک/س قرار مدار رابطه عاطفی نذارین. الان نظرم برگشته. الان میگم این مملکت پره از آدمایی که فاصله 20 تا 30 سالگی خیلی اراجیف نشر میدن، ولی سنشون که میرسه بالای 35، میزنن زیر همه چی.
+ در همین راستا، خوندن پست یک احمق کمتر (کلیک کنید) رو از آیبکنوشت از دست ندین.