این پست و پست قبل شخصیه و صحبت خاصی با مخاطب عزیز نداره.

پست قبل گزارشی بود از سال ۱۴۰۰. اما برنامه هام برای ۱۴۰۱:

خریدها:
۱- خرید یک لپتاپ یا کیس کامپیوتر (قیمت حدود ۳۰) : سختترین خرید امسالم خواهد بود و البته که بشدت بهش نیاز دارم. همونجور که گفتم مشکل آپدیت نبودن سخت افزار داشتم و لپتاپ خودم برا سال ۱۳۸۸ هست. برای محیط کار بشدت به اجرای نرم افزار navis نیاز دارم و امسال نخرم سیستم ۳۰ تومنی رو دیگه کلی از همکارا جا می مونم. 

۲- مو زن بینی (قیمت حدود ۴۰۰): زندگی زیر ماسک در شرف پایانه و البته که منِ ساده در زمینه تیپ و ظاهر خیلی عقبم. مو زن بینی واجبترین چیزیه که حس میکنم در زندگی اجتماعی برا به هم نزدن حال هم سفره هام در محل کار بهش نیاز دارم. البته در مورد موی بینی کلا یکم دو به شک هستم. جون شنیدم اثر دفاعی بالایی داره در قبال گرد و غبار و ... و منی که کلا مخالف تاتو و کارهای برگشت ناپذیر روی بدن آدما هستم یکم دو به شکم بین ظاهر مرتب و ضرر احتمالی به سیستم تنفسی در اثر زیاد کوتاه کردن موی بینی. کاش یه جای آرایش بود میدادی حرفه ای برات کوتاه کنه جای اینکه خودت گند بزنی🥲

۳- 

اقداماتی که میخوام یا باید انجام بدم:
۱- حذف خانوم‌اولی و نگار از زندگیم. هر کدوشون فکر میکنن که با الهه فرق دارن. ولی خوب در واقع اکثر دخترا توی زمینه مالی مثل همن. ابایی ندارن از اینکه مردی که پارتنر یا همسرشون نیست ساپورتشون کنه از نظر مالی. برای جلب اعتماد خانم اولی بهش گفتم بیا برای زندگی آینده پول جمع کنیم. حقوقمو بدم دست تو باشه و ماهی ۲ هم برای خودت و خرجات. هر وقت ۱۰ تومن شد بده من بذارم تو حساب بابام بدهیم به بابام صاف بشه و بعد جمع کنیم برا اجاره خونه و لوازم خونه و ان شا الله ازدواج. پول جمع کردنه رو قبول کرد. ماهی ۲ هم بر میداشت و عیدیها و کادوهای قابل توجهی هم بهش دادم. کادوهای ۱ تومنی ولن و روز زن و عیدی ۵ میلیون تومنی نوروز. ولی خوب ده تومن میشد پولم بهم نمیداد که هیچ، تازه هر دفعه یکی از دوستاش پیدا میشد ازش ۲۰ تومن قرض بگیره. قرضایی که در گذشته هم ازش از پول من گرفتن و پسش ندادن. خوب همونجور که دوستای خودش پول لازم بودن منم پول دادنم به اطرافیان برا نیازشون بوده نه سو استفاده ی خودم از کسی. همیشه تو گوشم میخوند من و تو که پول نداریم دلیلی نداره به کسی کمک آنچنانی بکنیم. ولی خوب گویا دوستای خودش از این اصل مستثنا بودن و بی عدالتی بشدت من رو آزار میده. میلی هم به از سر گیری رابطه عاطفی یا حتی صحبت در مورد ازدواج نداشت. و کاملا عقلی عقیده دارم الان وقت نقطه گذاشتن انتهای این رابطه ی یک طرفه ست. در مورد خانم اولی چیزی که بشدت اذیتم میکنه اینه که اگر چه از نظرم بهترین دختر برای زندگی مشترکه. از نظر درک و شعور و اینکه وقتی به عنوان همسر کنارته سرتو تو جمع فامیل بالا میگیری‌. از این نظر که مستقل و خود ساخته س و دو هفته که توی شهاب جنوبی میتونه گلیم زندگی رو یه تنه از آب بیرون بکشه و سر کارت بهت استرس منتقل نکنه. ولی خوب کلا ۴ بار دیدیم همو. حضور نداشتنش نسبت به بقیه آدما خیلی آزار دهنده س. منی که تمام روابطم جز با الهه لانگ دیستنس بوده بعد ده ها رابطه لانگ دیستنس میگم که این نوع رابطه اشتباهه بشدت. لذت حضور و لذت کارای دونفره یک چیز دیگه ست. آواز خوندنا و فیلم دیدنای دو نفره. گردشهای دو نفره. لذتهایی که هیچ کدوم از پشت گوشی قابل لمس نیستن. ولی روال کار خانم اولی اینه که کلا میل داره از راه دور و بدون حضور روابطشو کنترل کنه. تو تمام این ۹ سالی که شناختمش همین روند رو داشته.
در مورد نگار بی نهایت دوستش دارم. و از همون اول میخش محکم بود که نه اهل ازدواجه نه رابطه فیزیکی. البته احتمالا با من. ولی خوب تو همین رابطه اجتماعی خیلی خرجش بالاس ماشالا. ۱۵ تومن گوشی و ۵۰ تومن پول پیش اجاره خونش با دوستا و ... که همش این مدت گردن من بوده و بازم عمیقا عقیده دارم این رابطه باید در سال جدید کامل قطع بشه. رابطه ای که قرار نیست به جایی برسه و فقط تنها حسنش گردشای دو نفره بوده برا وقتایی که من از جنوب میومدم تهران و تنها دلخوشیم دیدن نگار و دیدن خواهرم شهرزاد بوده. خیلی برام سخت خواهد بود این فقدان فرد حضوری و واقعی در کنارم روزایی که تهرانم. ولی ضررش به سودش نمیرزه. 

۲- میخوام ریش بذارم. منی که چهلم مامان، ۶ سال پیش تار موی سفید توی ریشم نداشتم، الان بالای ۶۰ درصد موهای ریشم سفیدن. علی رغم اینکه از رئیسمون تا همکارا و خاله م بهم گفتن چرا سال تحویل ریشتو نزدی، دوست دارم امسال این سفیدی جلو چشمم باشه. نمیدونم چرا ولی این لجبازی رو هم دوست دارم...

۳- تجربه اولین رابطه فیزیکی: که احتمالا به بعد خرداد و بعد از تولد ۳۴ سالگیم موکول بشه. ولی دوست دارم امسال برای اولین بار رابطه ی فیزیکی رو تجربه کنم. حالا چه در قالب ازدواج دائم چه در قالب صیغه. با استخونم دارم حس میکنم که این س‌کس نداشتنه پررنگترین نقش رو در اعتماد به نفس بشدت پایینم داره. اعتماد به نفس پایینی که داد همکارای نزدیکم در محیط کار رو در آورده و باعث سو استفاده ی آدمای بد نیت هم شده تو پایین زدن من و بالا رفتن. داستان این قضیه مفصله شاید بعدا گفتم. ولی خوب توی سوییتمون ۳ همکار متاهل داریم و مخصوصا به آب و آسیاب زدن یکیشون برا به نیش گرفتن زن و بچه تو این دنیای بیرحم، خیلی برام قابل توجه بوده. انگیزه ای که بشدت جای خالیشو توی زندگی خودم حس میکنم. اینکه یکی باشه که آغوشش برام انگیزه باشه که تو محیط بیرون بجنگم و پیه سختیها رو به تنم بمالم.

۴- ورزش: خیلی بد شکل شدم تو عکسا. شبیه شیر دریایی شدم خپل و پر از چربی. No Offense به افراد تپل محترم، ولی من بشدت از این هیکل خودم بدم میاد چون ارثی نیست و ناشی از کم تحرکی و بد غذایی و افسردگی و  اراده پایین خودمه. یه پسر ژاپنی بود با روزی  ۳ دقیقه ورزش اروبیک ۶ ماهه چربی آب کرده بود. میخوام حداقل برنامه ی اونو اجرا کنم 😐 تو همین فروردین باید شروعش کنم. دور شکم فعلی: 

۵- نماز: خوب من فقط و فقط به دلیل اینکه شبها قبل خواب "خ‌ ا" میکنم و عادت کردم اینجوری خوابم ببره، و تقریبا اکثر ساعات روز رو منع شرعی دارم برای نماز خوندن، چند سالی هست نماز از سرم افتاده. وگرنه کامل اعتقاد دارم به اینکه حالم فقط با ترک اون عادت و از سر گرفتن نماز خوب میشه. یه تصمیمی گرفتم یکم شل و وله تصمیمم. ولی میخوام حداقل امسال هر جمعه، نماز قرضیهای کل هفته رو بخونم که هر هفته و ایشالا سال رو بدون نماز قرضی به پایان ببرم. جنوب هر روز ۱۲ ساعت سر کاریم و فعلا جمعه ها ظهر به بعد یکم تایم داریم و برای همین انتخاب جمعه انتخاب مناسب و قابل اجرایی شدنه. پیش رو بودن ماه رمضون هم بی تاثیر نیست در این تصمیم. امیدوارم برخلاف سالای قبل بعد ماه رمضون باز شل نشم -_-

حرفهای حال خوب کن امسال:

۱- یکی از همکارام بهم گفت شهاب تو خاصی. اخلاقت عجیبه. اصلا نمیفهمم چجور یکی هست که هر صدتا همکار که این همه با هم مشکل دارن، همه دوستت دارن. خوب درستم میگه مهدی. واقعا شخصیت محبوب و قابل احترامی هستم سر کار و واقعا هم اصلا نمیفهمم از کجا این همه احترام نشئت میگیره. فقط مطمئنم چندتا دوست خوب دارم که همه جا تعریف منو کردن. از این دوستا نصیب همتون ❤️

۲- یک مکالمه با الهه هم ۲ ماه پیش بشدت حالمو خوب کرد. مخصوصا خبر کار و حقوقش و اینکه دیگه به پسرایی مثل من نیاز نداره برای زندگی مستقلش. این پیاماش انگار خستگی زحمتای ۶ ساله م برا این دختر رو یه جا از تنم بیرون کرد:

"سلام عزیزم خوبی؟
من‌واتسمو پاکیدم گفتم اینجا پیام بدم
اگه بلاک نباشم بگم حالم خیلی بهتره خداروشکر کارخوبی پیداکردم همه چی اوکیه😍انشالا همینجورم بمونه
خاستم بابت تمام زحماتی ک برام کشیدی ازت تشکر کنم
توبدترین شرایط عمرم همیشه هوامو داشتی
من خیلی خوش شانس بودم ک تورو توزندگیم داشتم🙏🏻🙏🏻🙏🏻♥️♥️♥️

مرسی ک هیچوقت تنهام نزاشتی
میدونم خیلی برات کم بودم ولی تو خیلی مردی
خدا ب اندازه قلب مهربونت هرچی ک میخای بهت بده♥️♥️"

و اینجا قلبا حس کردم دختر شاغل و مستقل چقدر جذابه