چون شیشه ی مینا که لبالب ز شرابی
آرام‌و قرارِ دل و این‌حال خرابی

هر عاشقِ زار از شَرَرِ برقِ دو چشمت
دارد جگرِ سوخته و قلبِ کبابی

زلفِ سیه از روی چو خورشید بیفشان
در ظلمت شب در پیِ صبح است شهابی

۲۷ بهمن ۱۴۰۱