دقیقا چهارسال پیش این پست رو نوشته بودم (کلیک)؛ مبنی بر اینکه میخوام دیگه تو برخورد با خانومها از ضمیر مفرد استفاده نکنم تا تکلیفم با خودم دوباره روشن بشه و دوباره حالم خوب بشه.
بعد کلی تقلا و کشمکش و ضعف اراده و ضعف نفس، نشد که شد.
دیشب تصمیم گرفته بودم از این به بعد هر کی سلام کرد، بهش بگم خداحافظ. با بی نزاکتی دورم رو خلوت کنم. امروز یک فکر دیگه به ذهنم رسید برای خلوت کردن اطرافم از آدمهای مزاحم. میخوام یه قانون وضع کنم برای مراودات خودم و با کمک این قانون برگردم به گذشتۀ خودم:
از امروز، حالا یا از اول ماه رمضان که قولشو به خودم داده بودم: اگر از فردی 48 ساعت پیام نداشتم، اون فرد (به تبع خانم)، میره در زمرۀ آدمهای غریبه و با ضمیر مخاطب جمع خطاب میشه.
قانون سختگیرانه ایه انصافا. مطمئنم 4 و نهایت 8 روز دیگه اطرافم خالی از هر آدمِ صمیمی میشه با این قانون. حتی برای خانم اولی که این 6 ماه خیلی خیلی خیلی تلاش کردم بتونم بهش نزدیک بشم و باز نتونستم تعداد پیامهامون رو بیارم بالای هفته ای دوبار. پس سختی اصلی ماجرا اینجاست که: بعد این تنها شدنه که ناگزیر و ناگریزه، باید یاد بگیرم پیه این تنهایی رو به تنم بمالم و اونجا ارادۀ خیلی قوی میخواد که واقعا شاید نداشته باشم.
این پست جزو مواردی هست که سعی میکنم گزارش پیشرفتم رو در اجراش، اینجا بازگو کنم، چه در اجراش موفق شده باشم چه شکست خورده باشم.