(بعدا نوشت: بعضی سایتا نوشتن زینب ابوطالبی ممکنه دختر شهید مجید ابوطالبی باشه و گفتن چون مجید ابوطالبی سال ۶۱ شهید شده پس زینب که متولد ۶۵ هست دختر اون شهید نیست. حالا منم میگم چون تز ارشدش سال ۸۵ بوده پس احتمالا سال تولدش ۶۱ هست و نه ۶۵. در کل این احتمال هست که این دوتا زینب ابوطالبی یکی نباشن و مجری افق این شریفیه نباشه. من اطلاع ندارم)
دو پست قبلتر، راجع به تعصبم روی شریفیها نوشته بودم، راجع به استحقاقهاشون و دفاع از اینکه شاید گاهی نخبه ها حق دارن خودشیفته باشن. حالا اما، منتشر شدن نظر 30 ثانیه ای یک شریفی، جنجال زیادی این روزها به پا کرده و لازم بود حتما افکارم رو در این مورد دسته بندی کنم، و ببینم نارسیسیسمِ عجیب غریبِ این شریفی هم با استناد به نخبه بودنش قابل توجیه هست؟
حرفهای 30 ثانیه ای زینب ابوطالبی، مجری شبکۀ افق رو همه توی فضای مجازی شنیدیم. در موردش میگن دانش آموختۀ دانشگاه صنعتی شریف هست، عنوان شده متولد 64 یا 65 هست (که عجیبه، الان می گم چرا)، و میگن که لندکروز داره و 5 تا بچه. من فعلا به شریفی بودنش کار دارم،
به اینکه آیا این آدم واقعا نخبه ست؟ بارها 30 ثانیه صحبتهاش رو گوش دادم، راسل میگه "مشکل دنیا این است که احمق های متعصب کاملا به خود یقین دارند، در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند." خوب خانوم ابوطالبی توی این 30 ثانیه حرفاش پر از شک و تردیده، در شروع حرفش میگه "شاید توی دوربین من نباید این حرفو بزنم (بعله درست نبود و نباید میگفتی!)"، دو بار دیگه در همین 28 ثانیه از عبارت "به نظرم" استفاده میکنه، به نظرم یک سیستم دفاعی هست که همیشه موقع شکهامون، قبل از هر حرفی بیانش می کنیم تا بعدا اگر خلافش ثابت شد بگیم من نظر خودم رو گفتم. خود من شخصا خیلی خیلی خیلی از این "به نظرم" اول هر حرفی استفاده می کنم. ابوطالبی میگه: "به نظرم باید جدی بیایم تو میدان". یا میگه "به نظرم همۀ ما ایرانیها به یک مدل زندگی سلحشورانه احتیاج داریم." این سه عبارت در کنار تمام پلک زدنها و استرس داشتن گوینده موقع این صحبت و حرکات غیر ارادی دستهاش و چرخوندن بدنش، تماماً شک و تردید گوینده رو از این حرفش به منِ مخاطب القا می کنه و از این نظر حداقل من قانع شدم که زینب ابوطالبی جزء نادانهای احمق جامعه نیست و به واسطۀ هوشمندی خودش اون شک و تردید توی ذهنش میچرخه. ولی سر کار خانومِ شریفی، چرا چرا چرا چرا وقتی از یک گزاره ای شک داری، چرا حکم قطعی که "باید از ایران برن" رو صادر می کنی؟ توی پست اول ثبت دیتای احساسات خودم (کلیک کنید) در جواب خانم فاطمه، اشاره کردم که من همیشه همۀ احتمالات رو در نظر میگیرم، با شک و تردید، ولی هیچ وقت بر اساس اون شکیات حکم قطعی برای اطرافیانم صادر نمی کنم. وقتی با شکیات جلو می آم، حق ندارم از اون شکیات به یک گزارۀ قطعی برسم. این گزارۀ قطعی شکل گرفته توی ذهن مجری احتمالا برگرفته از معاشرتها با گروه بسیجیهای دانشگاه باشه (که اوه اوه اوه نگم وقتی نخبگی شریفیها با تعصب کورکورانۀ بچه های بسیج دانشگاه قاطی میشه، چقدر میتونه رو مخ باشه - خود من و بقیه دختر ندیده ها یادمه ترم 2 لیسانس با بچه های بسیج بعد از غروبها میرفتیم توی کلاسها جلسه تشکیل میدادیم با موضوع بررسی بحران روابط آزاد دخترها و پسرهای هم ورودی دانشکده! و بعد از دو ترم آشنایی با دخترهای انرژی بخش دانشکده، آشنایی با این جنس روح انگیز، ترم 3 و 4 دیدم چقدر اون جلسات ترم 2 ما احمقانه بود :| )
نظر استاد TA در مورد رفتن از ایران - البته حرف مجری افق خیلی هم خارج از بحث نیست. من این حرف رو (به شیوۀ ملایمتر و به عنوان یک راه حل) از استاد کارگاه تحلیل رفتار متقابل (TA) شنیده بودم که خانوم بدون حجاب خیلی شیطونی هم بود از قضا، و کنار تلاش برای بیان اینکه هیچ آدمی مجبور به هیچ کاری نیست، صریحا در مورد حجاب اجباری خانومها در ایران هم اشاره کرد که حتی ما خانومها هم اجباری برای حجاب نداریم، فوق فوقش می تونیم از ایران بریم، وقتی در ایران و محیط کاری ایران استخدام میشیم، انتخاب خودمونه که اینجا باشیم و باید به قواعد پوشش اینجا احترام بذاریم مادامی که در این جامعه هستیم. (که البته تأیید یا رد این بحث موضوع این پست نیست. فقط خواستم بگم که این حرف مجری افق رو استاد کارگاه رواشناسی به زبون دیگه گفته بود و من شنیده بودم).
تز ارشد مجری افق (درس پس دادن پس از درس خوندن) - سال 1385 خانم زینب ابوطالبی از تز ارشدش در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف دفاع کرده (برای خوندن صفحات اولیۀ تز ایشون کلیک کنید) خوب اینجا اول برای من سواله که کسی که خروجی 85 ارشده (و احتمالا ورودی 79 کارشناسی)، چجوری متولد 64 هست؟ احتمالا باید متولد 61 می بود، حالا بگذریم. یک پاراگراف از چکیدۀ پایان نامه شون رو پایین با هم بخونیم:
موضوع پایان نامه: طراحی سیستم جبران خدمات براساس مفهوم عدالت در اسلام(عدالت حق مدار).
چکیده
این پژوهش ماحصل بررسی مفهوم عدالت به عنوان یکی از مهمترین اصول اسلامی و تبیین ابعاد آن در یکی از سیستمهای سازمانی یعنی سیستم جبران خدمات است.
یافته های این پژوهش در قالب گزاره هایی در دو بخش کلی تنظیم گردیده است. در بخش اول که شامل گزاره های مرتبط با مفهوم عدالت از منظر تعالیم اسلامی و لوازم آن می باشد، عدالت از منظر اسلام، دائرمدار حق تعریف می شود و براساس برداشت محقق از متون اسلامی، زمانی می توان گفت عدالت اسلامی (عدالت حق مدار) برقرار شده است که انسان به هر دو دسته حقوق خود یعنی حقوق تکوینی و حقوق اعتباری دست یابد.
حقوق تکوینی (حقوق فطری) از نیازهای طبیعی و ذاتی افراد انسان که به دو قسم مادی و معنوی دسته بندی می شود، نشأت می گیرد و همۀ افراد بدون هیچ قید و شرطی مستحق دست یابی به آن ها می باشند؛ برابری افراد در دست یابی به این حقوق، قسط نامیده می شود.
عدل ناظر بر دست یابی به قسم دوم حقوق است که بر حسب استحقاق های متفاوت آن ها شکل می گیرد. بنابراین با توجه به تعاریف به دست آمده، «عدل» از پسِ «قسط» می آید و در زمینۀ آن قابل تحقق است.
توضیح: عباراتی که زیرشون خط کشیده شده رو خودم خط کشیدم. که به نظر خودم، کاملا کاملا کاملا در تضاد و منافات با حرف خانوم ابوطالبی هست که گفتن هر کس نمی خواد، جمع کنه از ایران بره. خلاصۀ کلامم: نخبه هستی باش، درس خوندی اوکی، ولی اقلا به حرفهای پایان نامۀ خودت پایبند باش تا بشه به نخبگیت استناد کرد. اقلا به چکیدۀ پایان نامۀ خودت تف ننداز مؤمن!
+ کلا دانشگاه شریف دانشگاه این مدلی نیست. پایان نامه هایی که توی عنوانشون عبارت "در اسلام" مشاهده می کنید توی این دانشگاه، شک نکنید دانشجوهاشون قراره آدمهای خطرناکی بشن از لحاظ ایدئولوژی!
++نظرات همچنان بسته - همچنان قهرم با مخاطبهای بلاگ