حرف اول: دارم فوتبال چلسی نیوکاسل می بینم تمرکز ندارم برا تایپ کردن! باشه بعدا :D

ثبت دیتای احساسات فوری نیاز بود که باید انجام میشد، به صورت زیر:

خانوم اولی - دیشب پیام داد احوال پرسی، البته دیشب به نظر می اومد برای احوالپرسی پیام داده، که امشب پیام داد شهاب 600 پول نیاز دارم تا اول ماه و فهمیدم دیشب هم برای همین پیام داده بود. متنفرم ازش. بهتر بگم. از خودم متنفرم که انقدر حقیرم که این چند سال دخترها انقدر سو استفاده کردن ازم. امیدوارم بعد از این 600 تومن بتونم بدون احساس دینی بهش ازش خداحافظی کنم و ازش خواهش کنم دیگه هیچ پیامی نده. همیشه حسابش از همه جدا بوده. عشق اول همیشه حسابش از همه جداست. ولی من حق دارم به بقیه زندگیم برسم. به پری آخری و زندگیم....

 

خانوم دومی - خبر جدیدی نیست.

 

خانوم سومی - در حالی که قرار بود از این دیتا، از لیستم حذف بشه، دیروز پیامک داد: زبان پاس شدم 14. خیلی خوشحال شدم! خیلی خوشحال شدم که 3 سال و نیم حرص خوردن و تلاش کردن و پول جمع کردن برای دانشگاهش جواب داده و گویا بالاخره قراره کاردانیش تموم شه و احیانا با سهمیه جانبازی پدرش با همین سواد تعطیلش یه جا استخدام شه و بره گند بزنه توی سیستم بهداشت و سلامت مملکت :)) و خیلی خوشحالم از اینکه بیشتر بهم ثابت شد من قهرمان دنیا نیستم و دنیا بدون من حتی بهتر هم جلو میره! منی که فکر می کردم بدون من حتما زبانشو میفته و اخراج میشه، و خانوم سومی بهم ثابت کرد اشتباه فکر می کردم :)

گفت داره خوابگاهشو عوض می کنه و خواست اول برج با ماشین برم دم خوابگاهش چمدون و وسایلش رو ببریم خوابگاه جدیدش و منم قبول کردم (کاش راهی بود قبول نمی کردم). خوب ناراحتم که تصمیم گرفته تهران بمونه. و البته مصمم هستم که این ماه وظیفه من نیست 400 بابت اجاره خوابگاهش بدم. اصلا قرار نبود دیگه بعد از این ترم تهران بمونه. شهاب تهران موندنش به تو هیچ ربطی نداره. شهاب تهران موندنش به تو هیچ ربطی نداره. شهاب تهران موندنش به تو هیچ ربطی نداره و هیچ مسئولیتی در قبال جور کردن پول خوابگاهش نداری.

 

پری آخری - امتحاناش از پس فردا شروع میشه و دیشب آخرین بار منو تا 5 صبح بیدار نگه داشت و گفت از فردا شب دیگه صحبت نکنیم تا بخونم. در مورد شهریوریها گفته بودم که سردن، خوب، این دختر فوق العاده س. حتی شاید از نظر جنسی چند برابر من کاربلد و شیطونه و قطعا برای یک مرد خوب، یک همسر عالی میشه. این روزا بیشتر از همیشه حس می کنم من در حد و اندازه های پری نیستم از هیچ نظر. نکتۀ رو مخ اینکه پولی که قرار بود برم شیراز ببینمش رو خانوم اولی 600 تومنش رو میخواد. خانوم اولی تصمیم نداره بذاره من زندگیم رو بکنم.

 

------------------

سیاهی لشگرها:

ثنا: یک شخصیت مجهول تلگرامی دیگه، با خانوم اولی که دوست بودم رابطمون تلفنی به راه بود و خیلی غرایز توی وجود من بیدار شد و رشد کرد توی رابطه اول. یکی از بزرگترین مشکلات من بعد کات کردن خانوم اولی پیدا کردن جایگزین جنسی بود. کارم شده بود سرگردان و دیوانه وار گشتن توی کلنهای خاکبرسری کلش و سرچ کردن به صورت خام در گوگل که "***تل شارژ" و البته کسایی که دنبالش گشته باشن کامل می دونن هیچ نتیجه ای پیدا نمیشه. با هزار زور و زحمت فکر کنم از اینستا (یادم نیست) به زور گپهای آزاد تلگرامی پیدا کردم و توی پر کردن اون خلأ جنسی وحشتناک خانوم اولی، با بعضیا آشنا شدم که ثنا یکیشون بود. فوق العاده خوش صدا و فوق العاده قاطع و صریح. مثال نقض کامل برای اینکه همیشه هم رابطۀ پولی بدون لذت نیست! یک اینکارۀ کار بلد که هیچ وقت از زندگی شخصیت نمیپرسه و از زندگی شخصیش نمیگه. از اون دخترا که تا سلام میده سریع میره سراغ شل کردن گرۀ کرواتت :| البته توی این 4 سالی که ثنا رو میشناسم فکر کنم فقط 2 بار باهاش رابطۀ تلفنی داشتم (دیگه حداکثر 4 بار). فقط شمارشو دارم و هیچ اطلاعات دیگه ای من جمله عکس ازش ندارم. مثل همیشه پیام داد و خیلی کوتاه میخواست از زیر زبونم بکشه پول دارم یا نه. تو نخ رابطه تلفنی هستم یا نه (خوب نمیدونم تأثیر بالا رفتن سنمه یا تأثیر قرصهای آسنترا، ولی توان و البته میل جنسی من به شدت کم شده و از این نظر تیر ثنا به سنگ خورد). باز مثل همیشه شفاف، گفت دنبال یه شوگر ددی مهربون هستم که 1 میلیون بهم بده لازم دارم بعد هر وقت خواست تلفنی رابطه داشته باشیم. میشناسمش می دونم دختری نیست زیر حرفش بزنه. بحث اعتماد نکردن نبود. (اوه اوه مهاجم چلسی چه توپی رو گل نکرد!). آخر چونه زدناش و مزه کردن دهن من، به ماهی دویست هم راضی بود. ولی خوب من دیگه توی سنی نیستم که توی این شرایط اقتصادی بتونم مستمری بدم سر هوا و هوس خودم. ثنا تنها جذابیتش برام دست به نقد بودنش از نظر رابطه ست. اون 10 روز آبان که نت قطع بود (و سایتهای مثبت هیجده که تنها منبع من هستن قطع بودن)، اون ده روزی که هیچ دسترسی مجازی به هیچ جا نداشتیم، منی که کلا زندگی خارج مجازی ندارم، ثنا تنها گزینۀ ملموسم محسوب میشد. از این نظر کارکتر خیلی ارزشمندیه برام. ولی خوب از زاویه دید بیرونی خیلی خنده داره تنها امیدت توی زندگی برای رابطه یه شخصیت مجهول باشه که فقط یه شماره ازش داری و یه صدا. عجب زندگی سگی دارم من :|

 

فاکتورها:

میل جنسی: متمرکز شده روی پری. خودش هم یکم شیطنت میکنه. ولی خوب چیزی که توی فکر من میگذره اینه که فقط به رابطۀ حضوری باهاش فکر می کنم. و بعدش میرسم به این نقطه که سنش کمه نامردیه اغفالش کنم. و بعد میرسم به این نقطه که من احتمالا استحقاق ازدواج هم باهاش نخواهم داشت پس فراموشش کنم بهتره. و هی این چرخۀ افکار از اول تکرار میشه.

ناامیدی: بشدت ناامیدم. این روزها که اصلا دلم نمیخواد نماز جمعۀ رهبر برم. این روزها که کامل حس می کنم حق و ناحق توی مملکت توی غباره. تقریبا مطمئنم توی مصاحبه های عقیدتی استخدامهام رد میشم. چون آدم دروغ هم نیستم که برم بشینم جلوشون دروغ بگم بگم من التزام بی قید و شرط به ولایت فقیه دارم. این روزا بزرگترین کابوسم اینه که چجور مصاحبه ی سیاسی بخش عقیدتی رو قبول شم. از نظر مذهبی اطلاعاتم خوبه. ولی سیاسی..... (اوه اوه آبراهام یه موقعیت دیگه رو خراب کرد)

امید به آینده: صفر! پتروشیمی تبریز گزینش بومی گذاشته. انگار هیچ تبریزی جای من توی پالایشگاههای تهران استخدام نیست! که حالا اینا برا منِ تهرانی محدودیت میذارن توی شرکت در آزمون بومی. گزینش بومی پالایشگاهها، بزرگترین اجحاف در حق ما تهرانیاس. مایی که نه در استخدام تهران سهمی داریم، نه در گزینشهای بومی ایالتی شدۀ جدید که معلوم نیست طبق چه منطقی کمر بستن به تبر زدن به ریشۀ ما تهرانیها.

 

یه فاکتور جدید - نزدیکی به آخر برج: خوب الان یادم اومد که همیشه تماسهای زیادی از دخترها (و گاهی مراکز خیریه) در روزهای آخر برج دارم برای پول گرفتن. چون می دونن اکثرا آدمها آخر برج یا اول برج جدید پول دستشونه. و جالبه صبح می خواستم پست بذارم که مطمئنم همه برای پول پیام دادن جز خانوم اولی. که اونم عصر گفت 600 هزار لازم داره :)