آتشی کز شرر چشم تو در شهر دلم برپا شد

دودش امروز به چشمان ترم می رود و می گریم


+ دودی نیستیم ولی دیدیم نفس گرفتۀ تهران همه عاشقا رو شاعر کرده گفتیم ما هم یه حرف دلی بزنیم... یادش بخیر قبلا ها حوصله داشتیم تا یه بیت رو غزل نمی کردیم ول کن نبودیم...


++ یه مینیمال خوانی محشر از وب "اینجا چراغی روشنه...". من که سوادشو نداشتم حظ کردم... دانلود کنید و چندین و چندبار گوش کنید شهر ارواح با صدای علی رضائیان و حظ کنید.. (کلیک)


+++ عنوان از سعدی.. فکر کنم قدر موهای سر شعر با دود و دخان دارن :D

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی