الهه، که رفته استان آذربایجان زندگی میکنه، این روزا عکس خودش و پدر خدابیامرزش رو گذاشته پروفایلش. یک عکس ذوب کنندۀ قلب از پدرش و نگاهی که ترکیبی از صلابت و عشق به دختره. و این عکس این روزا بدجور چهارستون بدنم رو می لرزونه.

و هی به خودم فکر میکنم. به اینکه چقدر حالم میتونست از تماشای این نگاه پدرانه به هم بریزه اگر که طبق اصرارم، الهه یک بار در این 5 سال به درخواست هام برای رابطه جواب مثبت میداد. و اون وقت من چجوری میخواستم اون دنیا به این پدر و به این نگاه جواب پس بدم که من بدون اجازه شما و بدون توجه به این عشق پدر دختریتون، با دخترتون رابطه داشتم.

خدا رو شکر که هر بار به دلیلی این 5 سال این اتفاق نیفتاد و الان من ذره ای حس بد ندارم و لبخند صورت پدر الهه توی عکس لبریزم میکنه از کلی حس خوب. لبخندی که انگار بهم میگه مرسی که از دلپاکی و دلسادگی دختر من از اعتماد منِ پدر به دخترم سو استفاده نکردی.

من که حالم خوبه و انگار خدا مراقبم بود و تا اینجا سالم در رفتم. خدا به داد پسرایی برسه که باید صف ببندن برا رضایت گرفتن از پدر دخترایی که بی اجازه باهاشون بودن و این حق شرعی پدر دختر رو نادیده گرفتن و خدا همیشه گفته از هر حق الله و حق النفسی که بگذره، از حق الناس نمیتونه بگذره.

 

+ تا این سن در فشار جوونی، خیلی طرفدار آزاد شدن رابطه برای قشر جوون بودم و همیشه میگفتم دختر و پسر باید بتونن آزادانه رابطه داشته باشن. ولی این روزا، حالا همزمان با کاهش انرژی جوونی خودم، یه سری ابعاد دیگه برام روشن شده. این ترسناک بودن رابطه با دختر بدون اجازه پدر خیلی برام بولد شده. بیشتر از بعد اخلاقی. دختر و پسری که توی دوستیشون تصمیم میگیرن وارد رابطه فیزیکی بشن، قطعا جفتشون می دونن در 99 درصد موارد پدر دختر اگر بشنوه ماجرا رو خون به پا میکنه.

 

++ در کل همه فکر میکنن اینکه اجازه ازدواج دختر دست پدر باشه نشونه مرد سالاریه! ولی اینکه من این 5 سال درعطش یکبار بغل گرفتن الهه سوختم و حالا نشد که تو بغل بگیرمش و اجازه ش رو هم نداشتم، پس این قانون همون قدر که به ضرر دختر هست به ضرر پسر هم هست! این قانون درواقع بزرگتر و تجربه سالاریه و نه مرد سالاری!

البته که بماند در قانون دیگه، اون پسر حق داره برای نیازش بره جای مشروع دیگه مثلا ازدواج و صیغه با دختری که نیاز به اذن پدر نداره. ولی دخترِ پدر دار این اجازه رو نداره. ولی نمیخوام وارد بحث این بشم. چون بارها از خود خانوما شنیدم که میگن ما برعکس شما آقایون رو نیروی جنسی خودمون کنترل داریم! خوب پس اگه کنترل دارین هیس دیگه :)) پس دستور اسلام کامل درسته اصلا هم مرد سالارانه نیست.

 

+++ این روزهای بشدت بشدت بشدت تاریک زندگیم، با کلی حادثه تلخ داره سپری میشه. اتفاقا بیست روز پیش دادگاه شهرزاد بود که از دادگاه اذن ازدواج با نامزدش رو خواسته بود، بدون اجازه پدر. و شکر خدا دادگاه هم کاملا عادلانه و طبق عدم تناسب بین شهرزاد و نامزدش (مالی و تحصیلی و عدم شغل ثابت مرد)، رای رو داد به نفع بابا.

ولی اولا خواستم بگم که اینجا هم باز متوجه شدم اصلا مرد سالاری که توی محیط مجازی و اینستا و وبلاگهای همسایه تو گوشمون کردن در جامعه برقرار نیست! همینقدر بهتون بگم که شهرزاد چون 27 سالش شده، اگر نامزدش بیکار نبود و یک لیسانس ساده داشت، قطعا دادگاه بدون اجازه بابا رأی رو به نفع شهرزاد میداد! جوری که وکیل بابا که خودش هم خانوم بود شانس موفقیت بابا رو خیلی کم میدونست و میگفت اتفاقا چون جامعه دچار فساد شده، خیلی رأیها به نفع ازدواج هست حتی بدون اذن پدر! مگه دیگه پسر خیلی شوت و پرت باشه که قاضی نتونه هیچ جوره به نفعش رأی بده که متأسفانه خواستگار شهرزاد در همین حد شوت و پرت بود و قاضی هم نتونست به نفع شهرزاد رأی بده.

خلاصه اینکه این نوید رو از من داشته باشید که اگر پسری عاشقتون شد و کار و تحصیلات متناسب داشت و خانواده تون مخالف بودن، با یک دادخواست ساده خیلی راحت میتونید اذن ازدواج بگیرید از دادگاه.

کلا رویدادهای یک ماه اخیر و شکست پدرم در ندادن مهریه به همسرش و تا مرز شکست پیش رفتن جلو ندادن اذن ازدواج به شهرزاد بهم حالی کرد که ایران اونقدرها هم که زنا سیاه نمایی میکنن برای زنها ترسناک نیست و اتفاقا این ایران امروز، با این زنهای سو استفاده گر و کمی سنگدلتر از نسل مادرها، خیلی جای ترسناکیه برای مردها. و باید کلاهشون رو سفت بگیرن.