این روزها از آدمهای زیادی در اطرافیان خودم (بیشتر رنج دهه 70 که به تبع نزدیک سن شاغل شدنشون هست)، من جمله شهرزاد، نگار و الهه و ... می شنوم که نمیخوان در انتخابات شرکت کنن. به دلایلی که لازم نیست همشو اینجا گرداوری کنم.

فقط میخوام در این پست این چالش رو براتون ایجاد کنم که یکم جدیتر به این فکر کنید که آیا رای بدم یا ندم؟ چرا بدم و چرا ندم.

صرفا طبق تجربه شخصی خودم:

1- میبینم که قشر وسیعی از ناراضیهای اطرافم، از همون سال 88 که میشد سال سوم لیسانس ما، خودشون آدمهایی بودن که از بیقانونی مملکت نهایت استفاده رو میبرن. حسین و پسرخاله هام جزو اصلاح طلبایی بودن که هیچ کدوم به قول مادرم 1 ساعت سربازی نرفتن تو این مملکت، حالا با قانون، بی قانون، با پارتی، با قانون من درآوردی، با هرچی. مهم اینه که یه جایی زورشون رسیده که سربازی رو جور کنن و نرن بر خلاف من و مردم عادی. این ناراضیهایی که من توی زندگیم دیدم، هیچ وقت جونشون رو گوشت جلو توپ و تفنگ نکردن. ریز و ملو غرهاشون رو میزنن همیشه. تا شرایط بی خطره راهپیمایی هم میرن. ولی به محض خطرناک شدن شرایط میرن طبقه 25 برجهاشون از بالا طبقه 25 برج یه الله اکبر بیخطری میگن و شروع میکنن فوروارد کردن عکسو فیلم کسایی که دارن کف خیابون سال 88 کشته میشن. تمام اون آدما هم همون سال 88 که ما درگیر چیشد چی نشد و تقلب و .... بودیم، چسبیدن به پیشرفت خودشون، بدون کوچکترین ریسک پذیری. حسین الان آمریکاست، پسرخاله هام استرالیا و نیوزیلند و مالزی.

هر کدوم الان در رفاه کامل و به دور از هرگونه هیاهو.

یا یک دوستی دارم از پادگان به اسم مهرداد. تو گروه پادگان یک ریز پستهای مخالف نظام و انتخابات و ... تقریبا 3 ساله برنامه تو گروه تلگرام پادگان همینه. مهرداد در فضای مجازی یک شخصیت ضد نظامِ کامله. همین آدم، وقتی با هم میریم بیرون، سوار ماشینِ اپتیماش که میشم، میبینم یه تسبیح رو سه دور چرخونده دور دندۀ ماشینش. با تعجب میگم مهرداد این چیه؟! میگه این وسیله کارمونه حاج شهاب! با این منو قضاوت نکن! بله. همین آدم تعریف میکرد چجور با ارز دولتی دوست دخترشو برد ترکیه و مشروب خورد و کرد و برگشت و باقی دلارها رو نرخ آزاد فروخت و اون زمان نمیدونم چقدر هم گذاشت توی جیبش. و اینها رو با افتخار هم تعریف میکنه از زرنگی خودش.

همین آدم الان اونایی که رأی میدن رو خر و گاو خطاب میکنه در حالیکه جایگاه شغلی اجتماعی مالی خودش رو توپ هم تکون نمیده.

و به قدر کافی پارتی داره که هر جا کارش قانونی گیر کرد، بتونه قانون رو دور بزنه.

----------------------------------

خلاصه کنم این داستانهای شخصی رو. سرتون رو درد نیارم. داستان زندگی من رو ریز به ریز از بلاگم خوندین و در جریانشین. من و امثال من پارتی نداریم، پولمون از پارو بالا نمیره. قدرت ریسک هم نداریم توی این مملکت بی ثبات که بتونیم سرمایه جور کنیم و با سرمایه گذاری جایگاه خودمون رو مستحکم کنیم.

من درس خوندم و سربازی رفتم. کل عمرم برنامه چیده بودم برای کار کارمندی. همه میدونید قبل اینکه این کار پتروشیمی من جور بشه چقدر زندگیم وابسته به کار آموزش و پرورش بود. و چقدر حکم مرگ و زندگی داشت برای من اون قبولی آموزش و پرورش. این داستان خیلی از جوونهای دهه هفتاده الان. اینکه جایی مثل آموزش و پرورش استخدام بشن و حقوق کارمندی تا دوران بازنشستگی تضمین بشه براشون حکم مرگ و زندگی داره براشون. خودم پارسال دقیقا توی همین شرایط بودم. حالا من این هشدار رو بهتون میدم. تو مصاحبه علمی آموزش و پرورش، یک نماینده بود که گویا عقیدتی بود ایشون. اول کاری که کرد دقت کردم، رفت صفحه آخر شناسنامه من رو نگاه کرد. چه بسا اگه صفحه آخر شناسنامه من پر از مهر نبود، من همون آموزش و پرورش هم که آخرین امیدم بود قبول نمیشدم.

به خاطر کرونا هم که الان 2 سالی هست آزمون پتروشیمی برگزار نشده و یعنی اگر آموزش پرورش پارسال نبود، من الان تقریبا شانس استخدامم رو از دست داده بودم.

میخوام بگم، تصمیم رای دادن و ندادن هر کس با خودشه. ولی دوتا نکته: اولا پای عواقب کارتون بایستید. هر تصمیمی که دارید. مثلا به شهرزاد میگم اگر رأی ندادی دیگه فرضا یک روز کارت گیر استخدام بیمارستانهای نظامی مثل بعثت اینا باشه باید قیدش رو بزنی ها، گفت اوکی. همین اوکی رو با خودتون بگین. مخصوصا شماهایی که توی سن استخدام هستین. اگر رأی نمیدین، اگر پارتی کلفت ندارین، بدونین فردا روزی یه جایی سرنوشت زندگیتون درگیر استخدام یه ارگان دولتی و گزینش بود، بتونین همین اوکی رو بابت ایستادن پای عقایدتون به خودتون بگین. دومین نکته اینکه این رای دادن یا ندادن تصمیم خودتون باشه. نه تحت تأثیر از جو امثال حسین و مهرداد و ...

شما رأی نمیدین، اینا راه خودشون رو برای زندگی بلدن و 4 سال دیگه نگاه میکنید و میبینید حسینهای زندگیتون مهردادهای زندگیتون هر سال وضع زندگیشون بهتر میشه توی همین بی قانونی، پژوشون مزدا3 میشه و مزدا 3شون سانتافه میشه. و این فقط شمایید که هاج و واج میمونید این وسط که چطوری اینی که از همه معترضتره بیشتر از همه داره توی این سیرک پیشرفت میکنه.

برنامه هاتون میتونه کار آزاد باشه، میتونه مهاجرت باشه. میتونه انقلاب و تغییر نظام باشه. هر برنامه ای دارید محترمه. فقط با برنامه ی شخصی خودتون جلو برید. نه طبق جو اطرافیان.

 

اگر خاطرتون باشه، بعد مجلسِ 98، من گفتم دلسرد شدم از نظام و دیگه رأی نمیدم. خوب الان استخدام شدم و چندباری توی پستهام گفتم از اینجا به بعد دیگه حداقل از نظام طلبکار نمیدونم خودم رو خیلی. از الان به بعد وظیفه خودمه که توی کارخونه سالم و با تعهد کار کنم.

رأی هم خوب به تبع میدم. ولی از نظر شخصی خودم اعتراضم رو با رأی سفید دادن نشون میدم. آره میدونم از نظر همتون این یعنی رأی به مشروعیت نظام و توهین به خون کشته شده های آبان و ... ولی من مثل شما فکر نمیکنم. و این حق رو بهم بدین که مثل شما فکر نکنم. از نظر من، وقتی صلاحیت کاندیداهای فعلی رو قبول ندارم، اگر از 30 میلیون رأی مثلا 5 میلیون رأی سفید در بیاد، متلک بزرگتریه به روند فعلی نظام تا اینکه مثلا مشارکت ده بیست درصد بیاد پایینتر. رأی سفید از نظر من فحش آبدارتریه برای اعتراض تا ندادن رأی که تقریبا 4 ساله حتی در صدا سیما هم علنی اعلام شده مشارکت این دوره مردم پایین خواهد بود و تجربه نشون داده این مشارکت پایین به نفع اصولگراهای نظام خواهد بود!! یعنی پیشاپیش مشارکت پایین رو به نفع خودشون و کاندید خودشون تفسیر کردن. از طرف دیگه من با رأی سفید خودم، ضمن نشون دادن اعتراض به 7 منهای 3 کاندیدای فعلی، و عدم صلاحیتشون در اصلاح امور، خوب مهر شناسنامه م رو هم برای آینده دارم. منافات هم با هیچ کار گذشته م نداره.

 

در کل همه جا هم گفتم. بحث نون فرق داره با هر بحث و عقیده ای. من و شمای مخاطب مثلا وقتی جشنواره فیلم فجر رو تحریم میکنیم، ضرری به خودمون و خانواده مون نمیرسونیم. ولی این بیرحمانه س که انتقاد کنیم بگیم شهاب حسینی و بازیگرهای دیگه مثلا چرا این جشنواره رو تحریم نمیکنن. ببین این راه کسب درآمدشونه. مثل عادل فردوسیپور، از صحنه حذفش کنن، مردم کمپین میزنن حقوقشو میدن؟ هیچ وقت نباید آدمها رو وقتی پای منبع درآمدشون وسطه قضاوت کنیم. این رأی دادن هم برای من حکم نون داشت. چون شک ندارم سال 99 در مصاحبه آموزش و پرورش، یک مهر خالی، به قیمت رد شدن منِ دارای صلاحیت، در مصاحبه آموزش و پرورش تموم میشد. منی که بر خلاف شمایی که تبلیغ رأی ندادن میکنی، نه پارتی دارم، نه عرضۀ شغل آزاد دارم، نه سرمایه خاصی برای شروع کار. و تنها امیدم استخدام دولتی بوده و هست و خواهد بود.

 

شما دوستان عزیز هم چه رأی میدین، چه نمیدین، چه مهاجرت میکنین، چه میمونین، براتون آرزوی موفقیت دارم در مسیرتون. به امید روزی که توی این مملکت همیشه حق نفر مقابل رو خودمون بهش بدیم و کسی مظلوم واقع نشه و برای گرفتن حقش از ظالم، نیازمند نفر سوم نباشه. قبلا هم گفتم؛ من اگه در جایگاه خودم، حق نفر پایینیم رو نخورم، و اجازه ندم نفر مستقیم بالادستم حقم رو بخوره، همه چی درست میشه. ولی باید قبول کنیم که اکثرمون، اکثرمون، اکثرمون، اکثرمون، اکثرمون توی این دو مورد میلنگیم. هرجا زورمون برسه خودمون تو سر نفر پایین دست میزنیم، و خیلی جاها صدای اعتراضمون جلو رئیس بالاسرمون خفه ست. انتظار داریم معجزه رخ بده تا این حق و ناحق وحشتناک و فاحش جامعمون درست بشه. خودمم از این قاعده مستثنی نیستم قطعا. خدا خودش بهمون توان بده.

یاعلی